توسعه دهنده نرم افزار اوران ، ورود

تفاوت میان حادثه انگیزنده و نقطه عطف اصلی اول(4)

  • تفاوت میان حادثه انگیزنده و نقطه عطف اصلی اول(4)
  • نظرات
  1. اولین لحظه داستان

معمولا صحنه افتتاحیه، تداعی کننده حادثه انگیزنده برای بعضی از نویسندگان می­باشد. لحظه آغازین داستان شما، و شاید اولین جمله داستان. صحنه افتتاحیه ای که قهرمان اصلی را معرفی می­کند و مسئله اصلی را نیز مشخص می­کند. اولین قطعه دومینو. لحظه ای مناسب که اگر داستان زودتر از آن آغاز می­شد، اضافه بود و اگر دیرتر، کم.

چرا بعضی فکر می­کنند این نقطه حادثه انگیزنده است؟

این نقطه شروع است. در این نقطه همه چیز داستان آغاز می­شود. بسیاری عقیده دارند باید از همینجا مخاطب را درگیر کنند. جذب مخاطب به سمت طعمه ای که تا 2 ساعت دیگر رهایش نسازد. پس در نتیجه این یک حادثه انگیزنده است؟؟؟؟؟؟

نه… تعریف حادثه انگیزنده این نیست… حادثه انگیزنده باید تعادل دنیای قهرمان داستان را بهم بزند. اما بسیاری از صحنه­ های افتتاحیه جذاب فاقد این اعمال عدم تعادل هستند. اما باز هم جذابند و صفحه چرخان… چرا؟؟ چون این صحنه­ ها از مفهوم قلاب استفاده کرده اند. البته چه بهتر که اگر داستان گنجایش لازم را داشته باشد، حادثه انگیزنده همان صحنه اول رخ دهد، اما معمولا این روش توصیه نمی­شود (به علت عدم شناخت اولیه مخاطب از دنیای داستان). در واقع به نظر خیلی از اساتید، نه تنها این صحنه که کلیه صحنه­ های یک فیلمنامه درخشان باید قلاب داشته باشند.

بیایید منطقی باشیم. تماشاگر امروزی با یک قلاب اسیر نمی­شود. باید کاری کنید تا همیشه همراه شما باشد و حتی چشم بر هم نزند. تا اینکه داستان شما به فرجام رسد.

فراموش نکنید تمام اجزای فیلمنامه باید قلاب باشند. (فراموش نشود که این قلاب همواره باید متناسب با ایده، ژانر، تم، کاراکترها و سایر اجزای بنیادی داستان باشد) بنابراین چنانچه حادثه انگیزنده (بر هم زننده تعادل دنیای قهرمان) همان ثانیه اول رخ داد، دلیل بر این نیست که صحنه اول تمام داستانها حادثه انگیزنده باشد.

به عنوان مثال، فیلم دراکولا ساخته برام استوکر، با ورود جاناتن ­­هارکر به بوداپست و ملاقات او با مشتری عجیبش کنت دراکولا، آغاز می­شود. در همین لحظه مخاطب درگیر داستان می­شود. داستانی که در واقع هنوز آغاز نشده، چون حادثه ای رخ نداده است. اما مخاطب گیر افتاده است.

عصریخبندان کریس ودج و کارلوس سالدانها با داستان فرعی اسکرت (سنجابی که به دنبال بلوط است) آغاز می­شود. تلاش او برای بدست آوردن بلوط، عصر یخبندان را باعث می­گردد! داستان آغاز نشده، حتی کاراکترهای اصلی نیز معرفی نشده اند، اما مخاطب گیر افتاده است…

  1. نقطه عطف اصلی اول

حال که صحنه افتتاحیه حادثه انگیزنده داستان نیست، پس حتما این نقطه که میان پرده اول و دوم قرار دارد، همان حادثه انگیزنده است. (اگر در اینترنت جستجو کنید، خیلی از مقاله ­ها بیان می­کنند نقطه عطف اول اصلی همان حادثه انگیزنده داستان هم هست.( در نقطه عطف اول اصلی، قهرمان داستان اصلی را آغاز می­کند. اتفاقی که در این نقطه می­افتد، (نقطه عطف اصلی اول: حادثه کلیدی + واکنش کلیدی —- در جلسه آینده خواهیم آموخت) کاراکتر اصلی و مخاطب را وارد دنیای پرده دوم می­کند. جایی که معمولا دیگر امکان بازگشت به دنیای عادی قهرمان، حداقل از لحاظ دراماتیک وجود ندارد. نقطه ای که برای همیشه او را از دنیای مثبت عادی اش جدا می­سازد و در کلاف پیچیده تنش­های زاییده همین نقطه درگیر می­سازد.

چرا بعضی فکر می­کنند این نقطه حادثه انگیزنده است؟

چون این نقطه یا همان مجموعه تشکیل دهنده اش (حادثه کلیدی + واکنش کلیدی)، جایی است که داستان واقعاً و اساساً آغاز می­شود. این لحظه است که کاراکتر، اساسا و کاملا درگیر می­شود. حال قهرمان دیگر نمی­تواند بی تفاوت باشد. به هیچ وجه. حتی اگر خواسته خودش بازگشت باشد، نه مخاطب (ذاتاً) و نه نویسنده (مصلحت حرفه ای) نمی­خواهند و نمی­گذارند آن اتفاق رخ دهد (دید دراماتیک). بله این لحظه ایست که کاراکتر عمیقا تحریک شده است.

اما اگر قرار باشد این نقطه نخستین آتش افروز داستان شما باشد، با بقیه داستان چه می­کنید. آیا بیش از حد زود نیست؟ بدون مقدمه؟ بدون پیش زمینه؟ بدون معرفی کاراکترها؟ بدون تعیین تم؟ آیا پرده دومی ‌بیش از حد طولانی نخواهید داشت؟ یادتان باشد نقطه عطف اصلی اول باید جایی در حدود 25 درصد ابتدایی داستان رخ دهد. اکثر داستانهای موفق اینگونه اند.

در دراکولا، نقطه عطف اصلی اول زمانی رخ می­دهد که کنت مخوف داستان ما، در یک کشتی ترسناک و شبح وار وارد لندن می­شود. قبل از این صحنه اتفاقات زیادی رخ می­دهد، اما این لحظه زمانی است که تمامی‌ کاراکترها بصورت غیر قابل بازگشت، درگیر یک جنگ کشنده با این خون آشام می­شوند.

در عصریخبندان، نقطه عطف اول اصلی زمانی رخ می­دهد که مانی و سید، نوزاد انسان را نجات می­دهند و بعد با دیه‌گو ملاقات می­کنند. و همین صحنه داستان اصلی را بوجود می­آورد. هدف، رساندن نوزاد به خانواده اش است و درگیری اصلی با ببرهای دندان شمشیری می­باشد.

مطالعه قسمت قبل

 ادامه مطلب …

  1. عالی بود ممنونم. خیلی استفاده کردم.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هجده − 1 =

Next

مقالات مرتبط