توسعه دهنده نرم افزار اوران ، ورود

دیالوگ دم دستی و مستقیم یا دیالوگهای غیرمستقیم؟

  • دیالوگ دم دستی و مستقیم یا دیالوگهای غیرمستقیم؟
  • نظرات

ساب تکست ؛ زمان بندی

چه زمان باید از ساب تکست استفاده کرد؟ زمانی که استفاده از دیالوگ‌های مستقیم(دم دستی )کاراکتر را به خطر می‌اندازد. او باید تاوان صحبت خود را بپردازد و شاید چیزهایی را هم از دست بدهد. ساب تکست معمولا با احساسات قوی مانند عشق، تنفر، آرزو، خشم و ناامیدی در ارتباط است. در چنین شرایطی، مخفی کردن احساسات حقیقی یک فرد، معمولا قانون و هنجار زندگی انسان است تا حتی یک انتظار از نویسنده. (یعنی معمولا در زندگی واقعی اگر شما از دست یک نفر ناراحت باشید، مستقیما او را مورد اهانت قرار نمی دهید، بلکه غیرمستقیم منظور خود را ابراز می کنید)

در فیلمنامه پدرخوانده نوشته ماریو پوزو و فرانسیس فورد کاپولا، نوه دن کورلئونه، جانی، به پدرخوانده می‌گوید که برای نقش اول یک فیلم ‌هالیوودی به کارگردانی آقای ولتز انتخاب نشده است.

حال دو حالت برای پاسخ دن کورلئونه در نظر می‌گیریم:

دیالوگ دم دستی و مستقیم:

دن کورلئونه: نگران نباش. من این یارو ولتز رو تا سر حد مرگ می‌ترسونم و کاری میکنم که کنار سر بریده شده اسب ششصد هزار دلاریش، خارطوم، پاشه. این بهش کمک میکنه تا در تصمیم گیری واسه نقش اول فیلمش تجدید نظر کنه.

جدای از این حقیقت که این دیالوگ بسیار ضعیف است، توضیح زیاد از حد می‌دهد و غیرطبیعی هم به نظر می‌رسد و همچنین اگر نامحرمی ‌این سخنان را بشنود، حتما برای صاحب دیالوگ گران تمام خواهد شد. بنابراین دون کورلئونه اینگونه پاسخ می‌دهد:

دن کورلئونه: پیشنهادی بهش می‌دم که نتونه رد کنه.

و با توجه به شناختی که از رفتار و کنش‌های دون کورلئونه داریم، می‌دانیم که همین یک خط دیالوگ یعنی دردسری عظیم برای آقای ولتز و هیجان برای دانستن نقشه دون کورلئونه.

به جای آنکه با یک دیالوگ سر و ته ماجرا هم آورده شود، باقی ماجرا به صورت کاملا تصویری نمایش داده می‌شود و ما شاهد نحوه تهدید دن کورلئونه خواهیم بود.

مثالی دیگر: فیلمنامه Life as a House   نوشته مارک اندروز

داستان در مورد یک پدر مطلق است به نام جورج که فقط چند ماهی به زنده ماندنش باقی مانده است. وقتی از کارش اخراج می‌شود، تصمیم می‌گیرد کلبه حقیرانه اش را بکوبد و خانه ای با سم، پسر واقعی اش که با او چون بیگانه‌ها رفتار می‌کند، بسازد.

اولین مثال از ساب تکست به رابطه بین پدر و پسر باز می‌گردد. این جمله ای است که سم در آغاز داستان به پدر می‌گوید:

سم: چرا از بابام تقاضای پول نمی‌کنی که بتونی بری یه جای خوب زندگی کنی. یه جا که آشپزخونه و حموم درست حسابی داشته باشه؟

حقایقی در این جمله وجود دارد. کلبه پدر بسیار کثیف و درب و داغان است. سم با گفتن این حرف به دردسر نمی‌افتد، چون واقعیت را می‌گوید. یعنی مستقیما توهین نمی‌کند، اما کنایه او روشن است: ” تو یک بازنده ای پدر!”

سم در این دیالوگ از تکنیک “تحقیر” استفاده می‌کند که یکی از تکنیک‌های دیالوگ نویسی است. او می‌خواهد احساسات پدر را جریحه دار کند. مخصوصا وقتی به پدرخوانده اش، بابا می‌گوید. در صحنه‌های بعد سم جمله دیگری به پدر می‌گوید:

سم: تو نمی‌تونی به من قولی بدی! تو اصلا چیزی نداری که بخوای به من قولش رو بدی! تو داری توی یه گاراژ زندگی می‌کنی. حتی تلوزیون نداری! اینترنت هم نداری، چون اصلا کامپیوتر نداری! تو بیکاری!

کانتکست این بار روشن‌تر از قبل به گوش می‌رسد: “پدر تو هیچکس نیستی، پس حرفی هم برای گفتن نداری! ” سم در این دیالوگ از تکنیک ” لیست” استفاده می‌کند که از تکنیک‌های دیالوگ نویسی است و در ادامه با آن آشنا خواهیم شد.

حال به انتهای فیلم نزدیک می‌شویم. چند ماه بعد. جرج و سم کاملا تغییر کرده اند و روابطشان نیز تغییر کرده است. جرج در حال احتضار در بیمارستان. سم می‌خواهد وارد اتاقش شود.

پرستار: ببخشید. شما اجازه ندارید وارد این اتاق بشید.

و سم پاسخ می‌دهد: اون پدرمه.

این بار: تکنیک بکار گرفته شده در دیالوگ، تکنیک ” گفتن هر آنچه که هست” می‌باشد. جرج حالا به صورت بسیار تاثیرگذار و بارزی به عنوان پدر سم معرفی می‌شود. اما این اولین باری است که سم در کل فیلمنامه از او بعنوان پدر نام می‌برد. و وقتی این کار را می‌کند، کانتکست این جمله اینست که او پدرش را عاشقانه دوست دارد و از اینکه پسر اوست مفتخر است.

ادامه مطلب …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پانزده + هفده =

Next