- صحنه افتتاحیه فیلمنامه - قلابی وسوسه انگیز
- نظرات
ادامه مقاله قبل
صحنه افتتاحیه فیلمنامه – قلابی وسوسه انگیز
تا به حال بارها در مورد اهمیت 10 صفحه اول شنیده اید. اما بگذارید این بار کمی مقیاس را کوچکتر کنیم. و به اولین صحنه برویم. نه تنها این صحنه باید مخاطب را درگیر کند، بلکه شاخکهای حساس خواننده حرفه ای ( مسئول خواندن فیلمنامه ) نیز سوال حیاتی ” آیا این فیلمنامه ارزش ساخته شدن دارد؟” را در همین صحنه پاسخ خواهد داد. آنها به جزئیترین موارد در صحنه اول اهمیت میدهند. اگر قلاب را با طعمه ای خوب مهیا کرده باشید، در صفحات بعد این حساسیتها کمتر و کمتر میشود. آنها به تک تک کلمات دقت میکنند. به شدت به فرمت حساسند و به نشان گذاریها، دستور زبان و غلطهای املایی توجه ویژه ای دارند، تا ببینند فیلم نامه نویس، چند مرده حلاج است؟ هر چه این خطاها بیشتر باشد، شوق آنها برای ادامه کمتر میشود. و از اعتماد آنها به توانایی و تعهد شما کاسته خواهد شد.
خودتان را جای او بگذارید. فیلمنامه نویسی که صابون را سابون مینویسد چقدر قابل اعتماد است؟؟؟
آنها نگران میشوند. اگر از فرمتهای ناآشنا استفاده کنید، نگران میشوند. چون میدانند اگر کسی با الفبای فرمت یک فیلمنامه آشنا نباشد، چگونه باید از ابتدا به او آموزش بدهند؟ البته آنها باید نگران باشند اما برای شما جای نگرانی نیست. امروزه نرم افزارهای فیلمنامه نویسی کار فرمت و اصلاح غلطهای متداول را انجام میدهند. فقط باید بدانید که هر نکته جزئی اهمیت دارد. (نرم افزار سناریست ، کاری از توسعه دهنده نرم افزار اوران کمک شایانی برای فرمت فیلمنامه شما خواهد بود)
اما چیزی که اکنون در این جلسه اهمیت دارد و باید بیشتر نگران آن باشید، گرفتن یقه خواننده و کشیدن او درون داستان میباشد!
یادتان باشد فیلمنامه نوول نیست که خواننده با فراغ بال بخواهد روی کاناپه دراز بکشد و منتظر لذت بردن از یک رمان 500 صفحه ای باشد. برای یک خواننده رمان اهمیتی ندارد از چه زمانی داستان جذاب میشود. او غرق در کلمات شیوا خواهد شد و ذهنیات خود نویسنده. مخصوصا اگر نویسنده معروف باشد. ( البته حتی رمانهای قطور نیز باید در 5 تا 10 صفحه اول جذاب باشند)
اما خواننده فیلمنامه شما باید از همان جمله اول و کلمه اول جذب شود.
این به آن معنی نیست که همه فیلمنامهها باید اینگونه باشند، اما در بازار امروزه، تعداد زیادی از فیلمنامههای موفق اینگونه نوشته میشوند.
[layerslider id=”41″]
بعضی از نویسندهها با شنیدن این مطلب از کوره در میروند و میگویند: ” اگر من نویسنده متخصص ژانر درام کند پیش رونده باشم چه؟ ” مثلا باید چنین درام عاشقانه و آرامی را با یک تعقیب و گریز خشن شروع کنم؟ باید بگوییم، اولاً در ژانر حادثه ای نیز این تعقیب و گریزها اگر جلوه ویژه جدیدی ارائه نکند، به همان اندازه حوصله سربر خواهد بود. منظور از قلاب یعنی هر چیزی که دراماتیزه شده باشد. چیزی که در طراحی ساختار آن صحنه، مخاطب را بسوی خود بکشد.
صرفنظر از هر روشی که برای اینکار بر میگزینید، باید هر چه سریعتر وارد داستان اصلی شوید. مخصوصا برای داستانهایی که تنش قبل از شروع داستان آغاز شده است. اگر در مورد یک کوسه قاتل داستانی مینویسید، با حمله یک کوسه شروع کنید. اگر در مورد یک کاراگاه خصوصی مینویسید، به سرعت برای او یک پرونده جور کنید. اگر در مورد یک شهاب سنگ فاجعه آور مینویسید، بهتر است داستان را با یک منجم آغاز کنید که در تلسکوپ، شاهد نزدیک شدن آن است. شاید هر بار نتوانید اینکار را انجام دهید، اما مطمئن باشید تقریبا تمام فیلمنامههای موفق اینگونه بوده اند.