- دیالوگ نویسی در فیلمنامه(2)
- نظرات
همه چیز در مورد دیالوگ – قسمت دوم
قانون شماره 1 : قانون طلایی
حتما تا بدین جای آموزش فیلمنامه نویسی به خوبی دریافته اید که نوشتن فیلمنامه یعنی نشان دادن، نه حرف زدن و صحبت کردن. و دلیل آن را هم این میدانیم که یک تصویر، هزاران حرف گفته و ناگفته دارد و سینما یعنی تصاویر پشت سر هم. آموخته ایم که بهتر است تا میتوانیم داستان خود را به صورت تصویری نشان دهیم. بنابراین قانون شماره 1 دیالوگ نویسی اینست: به ندرت از دیالوگ استفاده کن.
منظور ما از “به ندرت”، استفاده بجا، درست، و متناسب با مدت زمان، ژانر و تم داستان است. مثلا اگر کمتر از دیالوگ بهره برده باشید، اما از آن در مکانهای نادرست استفاده کرده باشید، باز هم قانون طلایی را زیر پا گذاشته اید. یا اینکه بیش از حد فیلم خود را ساکت کرده باشید و یا سرشار از دیالوگهای بی هدف و پوچ که نیمی از آنها را به راحتی میشود حذف کرد. تعادل باید حفظ شود.
با توجه به قانون طلایی دیالوگ نویسی، برای برخی این سوال به ذهن میآید که چرا بعضی از فیلمنامههای معروف و موفق، سرشار از دیالوگ اند. مانند فیلمنامههای وودی آلن. درست است. آنیهال نمونه مثال خوبی برای این ادعاست. یک متن بی نظیر که برنده جوایز متعددی از جمله اسکار شده است. از آن سوی دیگر، فیلم The Artist به کارگردانی و نویسندگی میچل هازاناویچز نیز یک فیلم بدون دیالوگ است. با این وجود فیلمنامه این فیلم هم نامزد جایزه اسکار میشود.
باید بدانیم این فیلمنامهها جزو معدود نمونههای موفق هستند. اینها نمونههایی استثنایی اند. اما همین استثنا نیز به دلیل همان استفاده بجا، درست و متناسب با مدت زمان، ژانر و تم داستان بوجود آمده است. بنابراین قانون طلایی مسلما در همین فیلمها نیز استفاده شده است. در فیلم آرتیست، داستان و نحوه نمایش آن به گونه ای است که نیاز به دیالوگ از اساس حس نمیشود و ضمنا سبکی خاص و جالب توجه نیز ارائه میشود.
بهترین روش برای تمرین قانون طلایی اینست؛ به هر دیالوگی میرسید، ببینید آیا روشی وجود دارد که بتوانید آن را به صورت تصویری نشان دهید؟ این تمرین مداوم، قدرت خلاقه و تفکر تصویری شما را نیز ارتقا بخشیده، باعث میشود هر بار بهتر از قانون طلایی بهره برید.
به فیلم ضربه Sudden impact فکر کنید. نوشته جوزف استینسون. قبل از آنکه هری کالاهان آن جمله معروفش را بگوید. او وارد کافه همیشگی اش میشود و اصلا خبر ندارد که کلیه مشتریان و خدمه گروگان هستند و مجبور به سکوت و رفتاری عادی شده اند.
در این صحنه، نویسنده میتوانست کاری کند تا پیشخدمت، تنها با یک دیالوگ به هری بفهماند که اوضاع کافه عادی نیست. البته این میتوانست آخرین دیالوگ آن پیشخدمت در زندگی اش باشد، چون توجه سارقان کاملا به او معطوف است. اما نویسنده از روشی تصویری استفاده میکند. پیشخدمت تا آنجا که میتواند شکر اضافه در نوشیدنی هری کالاهان میریزد. بدین صورت هری که در حال خواندن اخبار روزنامه از کافه خارج میشود، به ناگاه در اثر نوشیدن آن عصبانی میشود و برای اعتراض باز میگردد که متوجه غیرعادی بودن وضعیت میشود. او سارقان را یکی پس از دیگری به درک واصل میکند و در نهایت در حالیکه اسلحه را به سمت آخرین بازمانده سارقان(که گروگانی را با اسلحه تهدید به مرگ کرده )نشانه رفته، میگوید : ” ادامه بده… بذار روزم رو کامل کنم “
آلفرد هیچکاک در این خصوص میگوید:
“وقتی ما داریم داستانی رو در سینما نقل میکنیم، زمانی باید از دیالوگ استفاده کنیم که هیچ چاره دیگه ای نیست. روش من اینه که اول سعی میکنم داستانم رو به روش تصویری بیان کنم. از طریق کنار هم چینی موفقیت آمیز صحنهها و در ضمن، حفظ ضرب آهنگ داستان. از نظر من، یکی از گناهان کبیره فیلمنامه نویسان اینه که وقتی به مشکلی برخورد میکنن، با خودشون میگن: این مشکل رو میتونیم با یه خط دیالوگ حل کنیم…
دیالوگ فقط صدایی بین بقیه صداهاست. یه چیزیه که از دهان مردم میاد بیرون. همونایی که چشماشون به روش تصویری داستان رو روایت میکنه.”
قانون شماره 2 : متفاوت بیاندیش
وقتی اصطلاح دیالوگ را میشنویم، ناخودآگاه یاد کلمات میافتیم. تعداد زیادی از کلمات! باید تنظیمات مغزمان را تغییر دهیم. باید به فیلمنامه تان به گونه ای بیاندیشید که گویا در عصر سینمای صامت به سر میبرید و قرار است یک فیلم صامت بنویسید. فیلمنامه خود را بدون در نظر گرفتن دیالوگهای آن بخوانید و ارزیابی کنید که چند درصد از داستان، بدون دیالوگ قابل فهم است. این درصد، همان هسته داستان شماست.
صحنه ای از فیلم The Kid چارلی چاپلین را به یاد آورید. آنجا که بچه با پسرکی دیگر دعوا میکند و چارلی نیز وارد دعوا میشود. و سپس برادر غول پیکر آن پسربچه هم وارد دعوا میشود. ببینید چقدر از داستان را متوجه میشوید. ببینید که چگونه اطلاعات یا دیالوگ (در فیلمهای صامت دیالوگ در صورت نیاز به صورت متنی نمایش داده میشود) در مواقع به شدت ضروری منتقل میشوند.
بعضی از نویسندگان ابتدا مشخص میکنند که چه اتفاقاتی در صحنه میافتد و فقط مشخص میکنند که کجای صحنه دیالوگی رد و بدل میشود و بعدا دیالوگها را تکمیل میکنند. آنها در نسخههای ابتدایی، دیالوگها را با xxxxxxxxxx مشخص میکنند. به نسخه اولیه فیلمنامه هویت بورن نوشته تونی گیلروی و بلیک هرون نگاهی میاندازیم:
خارجی – هتل دلاپیکس- حیاط خلوت – روز / در پشتی هتل / با لگد شکسته میشود / بورن از آن در خارج میشود / حیاط خلوت خالی است / آژیر به صدا در آمده خاموش میشود / بورن به سمت ماری روی میگرداند / به سرعت او را تعقیب میکند.
در جلویی هتل / پنجرهها شکسته اند. پروفسور میآید / بورن : xxxxxxxxxx ماری : xxxxxxxxxx / و حالا هر دو در حیاط خلوت میدوند.
روش دیگر اینست که یک دیالوگ کلی و دم دستی را موقتاً بنویسید و سپس آن را در مراحل بعدی به تدریج کاملتر کنید. اما توصیه میکنیم وقت خود را در مراحل آوت لاین نویسی با دیالوگ هدر ندهید، مگر آنکه آن دیالوگ نقشی حیاتی داشته باشد.
قانون شماره 3: استفاده از دستورالعمل 3-10
آیا دستورالعملی برای تعداد کلمات و جملات در دیالوگها وجود دارد؟
یک دستورالعمل کلی برای بهره برداری درست از دیالوگ، استفاده از 10 کلمه در هر جمله و حداکثر 3 جمله برای هر کاراکتر در هر نوبت از گفتگوی اوست. هر چند این یک قانون متقن نیست و کمیت کلمات و جملات، کاملا بستگی به نوع کاراکتر و موقعیت او در داستان و در صحنه دارد، اما در نظر گرفتن این دستورالعمل در کل فیلمنامه به ارتقای دیالوگ کمک شایانی خواهد کرد.
به مثال زیر توجه کنید:
هومر ولز از فیلم The Cider House rules نوشته جان ایروینگ، مرد جوانی است که پرورشگاه را ترک میکند و وارد جهانی تازه میشود.
میانگین تعداد کلمات او (در کل فیلمنامه) 10.35 کلمه در هر جمله است و میانگین تعداد جملات او در هر نوبت 1.99 میباشد.
هومر : سلام کرلی. جایی میری؟ تعداد کلمات : 4 تعداد جملات : 2
هومر: اونا یه دختر میخوان. تعداد کلمات : 4 تعداد جملات : 1
هومر : تو یکی از بهترینهایی. کرلی… نمیتونیم اجازه بدیم کسی دستش به تو برسه. تعداد کلمات: 13 تعداد جملات : 2
هومر: درسته تعداد کلمات : 1 تعداد جملات : 1
هومر : هیچکس مثه تو خاص نیست. تعداد کلمات : 5 تعداد جملات : 1
هومر : فقط آدمای درست، لیاقت تو رو دارن. تعداد کلمات : 7 تعداد جملات : 1
خطوطِ دیالوگِ کاراکتر اصلی فیلمنامه تان را لیست کنید و سپس شمارش را آغاز کنید. آیا میانگین کلمات و جملات با دستورالعمل 3-10 مطابقت دارد؟
دقت کنید : ما میگوییم میانگین. ممکن است یک جمله در این دستورالعمل نگنجد. یا یک دیالوگ 6 جمله ای داشته باشید. اما مقصود ما میانگین دیالوگهای کل فیلمنامه است نه لزوما تکتک دیالوگها.
اگر میانگین از استاندارد فراتر بود، شروع به ویرایش کنید و میانگین را به زیر 3-10 برسانید.
خلاصه نویسی و ایجاز در دیالوگ یک هنر است. یک هنر تخصصی و اکتسابی. تعداد کمی از (ادامه دارد…)