توسعه دهنده نرم افزار اوران ، ورود

نقطه عطف دوم در فیلمنامه

  • نقطه عطف دوم در فیلمنامه
  • نظرات

[layerslider id=”34″]

———————————————————————————————–

نقطه عطف دوم

در دوره آموزش فیلمنامه نویسی (لینک مشاهده آموزش ها) تا کنون با روش نوشتن صحنه پایانی و صحنه افتتاحیه آشنا شده ایم . روش  ایجاد حادثه انگیزنده را نیز به خوبی آموخته ایم . حال در این بخش به بررسی نقاط عطف اصلی می پردازیم .

از آنجایی که ما قهرمان را در پایان تصور کرده ایم و می دانیم سرانجام چه به روزش خواهد آمد ، می توانیم آغاز او را نیز تصور کنیم . به احتمال بسیار زیاد چیزی را که در پایان به دست آورده ، در آغاز نداشته است و یا چیزی را که در پایان از دست داده ، در آغاز صاحبش بوده .

مثال : هری پاتر در آغاز داستان ، در یک زیرپله و در اوضاع تحقیرآمیزی زندگی می کند ، در پایان هری پاتر ، جادوگر بزرگ ، ولدمورت را شکست می دهد .

بعد از تعیین آغاز و حادثه انگیزنده، ما برای ادامه روند نگارش به نقطه عطف اصلی اول نیاز داریم . که قهرمان ما را در مسیر درست داستانی قرار می دهد.

مثال : هری پاتر در این نقطه می فهمد که یک جادوگر است و به هاگوارد می رود تا جادوگری را بیاموزد.

از عطف اول ، قهرمان ما خودش هم نمی داند جهت دقیق و مسیر درست کجاست . او پس از عطف اول فقط به حادثه کلیدی رخداده در عطف اول واکنش نشان می دهد. اما سپس در نقطه میانی ، او از یک فرد واکنشی به یک کاراکتر کنشی تبدیل می شود و به صورت فعال و اکتیو وارد ماجرا شده و معمولا از این نقطه به بعد ، این قهرمان است که حوادث را خلق می کند.

مثال : هری شاهد آن است که ولدمورت از خون تک شاخ می آشامد و قسم می خورد سنگ فیلسوف را حفاظت کرده و به هیچ وجه به ولدمورت اجازه دست درازی به آن و باز پس گیری قدرت شیطانی اش را ندهد.

همه چیز به این نقطه منتهی می شود. نقطه عطف اصلی دوم . یکی از سه قطب اصلی داستان . نقطه عطف اصلی اول ، نقطه میانی و اینک نقطه عطف اصلی دوم . در واقع همانطور که بعدا در آموزش تفصیلی پرده دوم و نقطه عطف اصلی دوم خواهید آموخت ، پرده دوم ، اصل داستان شماست . بنابراین این سه نقطه ، را می توان به تکیه گاه های اصلی کل فیلمنامه تشبیه کرد .

بحث این جلسه در خصوص نقطه عطف اصلی دوم است .پلات پوینت دوم چیست ؟ کجای داستان رخ می دهد ؟

در این نقطه همه چیز بر قهرمان روشن و مشخص می شود. پرده ها به صورت کامل کنار می روند. ابهامی برای کاراکتر باقی نمی ماند. آخرین اطلاعات مورد نیاز به او می رسد . و او را رهنمون آخرین نبرد بزرگ با شرور داستان می کند . مانند اولین نقطه عطف که داستان را به سمت نقطه میانی می کشاند ، و همان گونه که نقطه میانی داستان را به سمت نقطه عطف دوم اصلی می کشاند . نقطه عطف دوم داستان به گره گشایی و سپس صحنه پایانی منتهی می شود .

در نقطه میانی ، مشخص می کنید که باید چه کارهایی توسط قهرمان انجام شود و در گره گشایی قهرمان این کارها را انجام می دهند . پس نقطه عطف اصلی دوم جایی است که شما باید برای آنچه در گره گشایی حاصل می شود ، دورخیز کنید .

مثال : جنگ ستارگان

لوک در می یابد که او نیز از قدرت “نیرو” برخوردار است و باید از آن برای نابودی “ستاره مرگ” استفاده کند.

مثال : هری پاتر

هری در می یابد که به دلیل انگیزه های خالص و پاکش ،  سنگ در جیب خود اوست و او می تواند ولدمورت را شکست دهد.

مثال : عطش مبارزه

برای اولین بار در تاریخ ، دو رقیب می توانند همزمان برنده بازی شوند اگر هر دو از یک ناحیه باشند ، که این بعدا سبب می شود کتنیس بخواهد پیتا را پیدا کند.

مثال : آغاز بتمن

بروس وین، بعد از آنکه خانه اش در آتش می سوزد و زیر آوار سوزان رها می شود، تصمیم می گیرد کنش نهایی را انجام دهد و قبل از آنکه او بتواند از طریق سیستم فاضلاب کل شهر، گوتهام را مسموم سازد، راس الغول را شکست دهد.

در جمع بندی کلی باید گفت : نقطه عطف اصلی دوم ، اصلی ترین نیرو برای پرتاب کاراکتر اصلی به سوی گره گشایی فیلمنامه است .

این نقطه کجا باید اجرا شود ؟

حدوداً پس از گذشت  75 درصد از ابتدای داستان ، باید این نقطه را در نظر گرفت. پرده سوم در واقع از این نقطه شروع می شود و در گره گشایی و صحنه پایانی خاتمه می یابد.

ادامه مطلب (کلیک کنید)

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوزده − 12 =

Next

مقالات مرتبط