- گره گشایی، نقطه اوج و صحنه پایانی
- نظرات
ادامه از مقاله قبل
گره گشایی، نقطه اوج و صحنه پایانی
حال با سه مفهوم ، گره گشایی ، نقطه اوج و صحنه پایانی در پرده سوم آشنا خواهیم شد:
گره گشایی :
بگذارید این واژه را بیشتر شرح دهیم : گره گشایی در داستان لزوما به معنای حل مشکلات قهرمان داستان نیست. بلکه به معنی حل مشکلات خود داستان و تم داستان است. گره گشایی یعنی پاسخ به فرضیه دراماتیک داستان و سایر سوالات فرعی مطرح شده در داستان. و به معنای اثبات تم در قالب نتیجه داستان می باشد. گره گشایی یعنی رضایت مخاطب در پایان فیلم. هم مخاطب عام و هم مخاطب خاص. اگر برای هر دو دسته از مخاطبین ( عام و خاص) سوالی بی جواب باقی نماند و پایان با تدبیر طراحی شده باشد، گره گشایی صورت پذیرفته است. حتی اگر پایان باز یا مبهم بود، مخاطب باید بتواند سریع نتیجه گیری کند و از دید خود به جواب برسد و از این پاسخ لذت ببرد. یا ذهنش درگیر شود و با بحث با اطرافیان و تمرکز در موضوع، پایانی را در ذهن خود رقم بزند.
گره گشایی لزوما در صحنه پایانی صورت نمی پذیرد، بلکه صحنه پایانی جزئی از پروسه گره گشایی است. گره گشایی داستان اصلی بعد از نقطه اوج صورت می پذیرد.
نقطه اوج :
نقطه اوج، بزرگترین صحنه در یک فیلم است. آخرین نبرد میان خیر و شر، رویارویی نهایی درست و نادرست. در این نقطه کاراکتر اصلی عامل نجات میشود و به شیوه ای دراماتیک مشکل را حل میکند. منتهی باید مطمئن شوید این قهرمان داستان است که عامل نجات خواهد بود، نه اینکه ناگهان فردی به میدان بیاید و او را نجات دهد که در این صورت در واقع قهرمان به هیچ چیز نرسیده است.
در فیلم dodgeball تیم متوسط جو، تیم حرفه ای باشگاه گلوبو را شکست میدهد، فقط به این دلیل که تیم وایت گودمن باشگاه را قبلا از پیتر لافلور خریده است .بنابراین پیروزی تقلبی بوده است. در نهایت میفهیم که پیتر لافلور تمام پولی را که از فروش باشگاه به دست آورده، روی پیروزی تیم متوسط جو شرط بسته است. به این ترتیب او میتواند علاوه بر باشگاه قبلی، صاحب باشگاه جو نیز بشود.
صحنه پایانی :
فیلم یک رسانه تصویری است. فیلمنامه نقشه و پلان مکتوب این رسانه است. فیلمنامه، دعوت نامه و آغاز همراهی و همکاری صدها دست اندر کار صنعت فیلمسازی، یعنی مدیران، تهیه کنندهها، مدیران تولید، کارگردانها، بازیگران، استعدادهای نو، تدوین گران و… میباشد.
اما چیزی که در تمام مقالات و کتب فیلمنامه نویسی فراموش میشود همین تصاویر است. بله مطمئنا کاراکترها، پلات و ساختار داستان، تم، ژانر و… برای صنعت فیلمنامه نویسی مهم و قابل توجه است اما به هر روی، تصاویری که فیلمنامه نویس در خیال خود به متن تبدیل میکند و در فیلمنامه وارد میکند، برای پروسه تکمیل فیلمنامه نیز بسیار حیاتی هستند.
خوانندگان فیلمنامه، که شامل تهیه کنندگان و دستیاران و کارگردانها هستند، باید حین مطالعه فیلمنامه بتوانند از دریچه ذهن خود فیلم را تصویر سازی کرده و همزمان مشاهده گر نیز باشند. به همین دلیل است که قاعده بسیار مهم : هر چه ساده تر، غنی تر معنی پیدا میکند. هر تصویری که توسط فیلمنامه نویس شرح داده میشود با تصاویری که فیلمبردار و کارگردان تهیه میکنند تفاوت چندانی نخواهد داشت. در هنگام خواندن فیلمنامه معمولا قسمتی از تصویر توسط فیلمنامه نویس در ذهن خواننده ساخته میشود و باقی مانده توسط قوه تخیل خود خواننده تکمیل خواهد شد. این تصویر میتواند یک تصویر ثابت باشد یا یک صحنه کامل یا حتی یک سکانس کامل. هر چه این صحنه تصویری تر باشد، رسالت فیلم متعالی تر به انجام خواهد رسید.
چگونه پایانی بی نقص بنویسیم؟
غیر قابل اجتناب و همچنان غیر قابل پیش بینی… چیزی که از یک پایان بی نظیر انتظار داریم. همه این را میدانند. بیش از 2500 سال پیش ارسطو دقیقاً همین موضوع را به نمایش نامه نویسان گوشزد میکرد.
در روزگار مدرن، عبا و قبا جای خود را به شلوار جین و تی شرت داده اما هدف نویسنده تغییری نکرده است. نویسندهها باید فیلم سینمایی را به گونه ای به پایان برسانند که نه تنها موجب رضایت مخاطب شود، بلکه حتی کل داستان را از حد متوسط به سطحی عالی ارتقا دهد. در صنعت سرگرمی و تفریح، چه روی صحنه تئاتر و چه در سیرک، هیچ چیز به صحنه نفس گیر نهایی نمیرسد. و مخاطب میخکوب آخرین تصاویر و صداهای پس از نقطه اوج در این صحنه میباشد.
اما چگونه باید چیزی را به مخاطب عرضه کرد که از طرفی هم انتظارش را میکشد و از طرفی دیگر باید غافلگیر هم بشود؟ آیا این نوعی ریاضت و شکنجه برای نویسنده نیست؟ ” پایان بندیها گاهی خیلی کثافتن! ” این گفته رنه پالیو تهیه کننده سابق فیلمهای سینمایی شبکه ABC است. او میگوید : « خیلی سخته راهی رو پیدا کنی که هم تماشاگر رو راضی کنی (انتظارات مخاطب از کل داستان را برآورده کنی) و هم او را غافلگیر کنی.»
کاراکترهای اصلی موفق میشوند… بله و میتوانند همه چیز را پشت سر بگذارند. همه دردسرها و مصائب داستان را. در مدت زمانی کوتاه و با یک حرکت سریع باید بتوانید همه چیز را به بهترین نحو سرجمع کنید و در عین حال مخاطب را راضی نگاه دارید. مسلما کار آسانی نیست. طبق تجربه نویسندگان حرفه ای فیلمنامه، این مرحله نیز یکی از سخت ترین مراحل نگارش خلاقانه در پروسه فیلمنامه نویسی میباشد.
شاید فکر کنید پایان بندی راحت ترین قسمت در روند فیلمنامه نویسی است. با دیدی سطحی… بله. چون معمولاً اولین مرحله بعد از تعیین تم و ایده و ژانر و تعیین اولیه ساختار و کاراکترها، پایان بندی مورد نظر فیلمنامه نویس است که در مراحل ابتدایی نگارش، با انرژی کافی میتواند به ایدههای زیادی برای پایان برسد. معمولاً نویسندهها بسته به میزان خلاقیت میتوانند انواع پایان را برای داستان شان در نظر بگیرند. یک پایان بندی پر کشش و در اوج رویارویی قهرمان و شرور داستان. یا پایانی با لحن غمگین اما تعالی دهنده روح. بعضی حتی میتوانند در خواب هم پایان بندی کنند، اما همیشه همه این پایانها با داستان جور نمیشوند. تمیز ساختن یک پایان به راحتی امکان پذیر نیست. حقیقت اینست. همه ما نویسندگان میخواهیم تک تک صحنهها بدون نقص باشند.
می خواهیم دیالوگهای بدون نقص، کاراکترهای عالی و پایانی بی عیب داشته باشیم. در عین حال که باید توقعات مخاطب را در بسیاری از جهات برآورده سازیم، در همان حال باید نگران اوریجینال بودن نوشته و تاثیرگذار بودن و مفرح بودن آن نیز باشیم. اما حتی با انجام دادن تمام این کارها، جور کردن تمام این موارد با هم بسیار پیچیده است.
ما همه فیلمهایی دیده ایم که پایان بندی آنها برای ما رضایت بخش نبوده است. این نوع پایان بندیها در تصمیم گیری استودیوها برای سرمایه گذاری میلیون دلاری روی پروژه شما تاثیر خواهد گذاشت. در تجربه های قبلی گاه مجبور شده اند میلیونها دلار صرف تست فیلمهای شان کنند و پایان بندی نادرست را به نوعی سرهم بندی و جمع و جور کنند و حتی فراتر رفته، بعضی از صحنهها را دوباره فیلم برداری کنند و این یعنی فراخوان مجدد گروه اجرایی و بازیگران که ممکن است هر یک در پروژه دیگری مشغول به کار باشند.
و مشکل حتی حادتر هم خواهد شد اگر قرار باشد به سفارش یک اُرگان یا تهیه کننده و یا کارگردان یا برای راحتی کار تیم اجرایی، ایدههای آنها را هم در پایان بندی لحاظ کرد.
در ادامه با چند اصل مهم برای یک پایان بندی بی نقص آشنا خواهید شد…