توسعه دهنده نرم افزار اوران ، ورود

فاز سرانجام – انتهای فیلمنامه

  • فاز سرانجام - انتهای فیلمنامه
  • نظرات

فاز سرانجام

مرحله سرانجام، از نقطه اوج تا پایان فیلمنامه را شامل می‌شود. اینجا همان جایی است که باید با کاراکترهایتان خداحافظی کنید و این شانس را به مخاطبین بدهید تا با رضایت از آنها خداحافظی کنند. سعی کنید این بخش از داستانتان را باشکوه بنویسید تا در اذهان باقی بماند.

اگر قرار باشد داستان، بلافاصله بعد از کلایمکس تمام شود، نارضایتی مخاطب را خواهید داشت. چون مخاطب در پایان کار و بعد از آن همه تنش، نیاز به لحظاتی استراحت ذهنی دارد. آنها نیاز دارند تا ببینند کاراکترها سرانجام سر و سامان گرفته اند و تکلیفشان روشن شده است. می‌خواهند بدانند حالا قهرمان چه دیدی نسبت به زندگی اش دارد. آیا آن کاراکتر بدجنس پرده اول که پروتاگونیست را بسیار آزرد، در انتها تعیین تکلیف می‌شود؟ سرنوشت کاراکتر همراه پروتاگونیست که در پرده دوم به صورت غیرمنتظره از او جدا شده است چه شد؟  حتی می‌توانید صحنه ای اضافی از زندگی بعد از کلایمکس کاراکترهای دوست داشتنی مخاطب خلق کنید.

همانطور که از نامش پیداست، باید ببینیم زندگی کاراکتر بعد از نقطه اوج چگونه سر و شکل گرفته است.  گاهی اوقات، فاز سرانجام، نه تنها پایان داستان شما، بلکه مقدمه ای بر ماجرایی جدید است.

داستان ما رسما در نقطه اوج تمام می‌شود، اما مخاطب می‌بایست احساس کاراکترها و نویسنده در خصوص پایان را درک کند و با احساس و منطق خود مقایسه کرده و با رضایت از سالن سینما بیرون برود، یا از روی کاناپه بلند شود و کتاب داستان را با دلی خرسند در قفسه جای دهد.

اگر در نقطه اوج، شاهد پیروزی قهرمان بر ضد قهرمان بودیم، باید در مرحله سرانجام، شاهد تفاوت قهرمان و رویه زندگی او نسبت به قبل از نقطه اوج باشیم و در ضمن مخاطب می‌بایست از این سرانجام احساس رضایت کند. حال اگر تراژدی هم بوجود آید، یعنی شاهد شکست قهرمان در نقطه اوج باشیم، باید به گونه ای بخش سرانجام را بنگارید که باز هم مخاطب احساس رضایت کند.

نکته بسیار مهم: در بعضی تعالیم و کتب، این بخش را با نام گره گشایی می‌شناسند. اما مولفان دوره فیلمنامه نویسی اِوِران، همانطور که سید فیلد بیان می‌کند، گره گشایی را به معنای کلی آن و برای کل پرده سوم در نظر می‌گیرند. فراموش نکنید که ممکن است گره گشایی نه تنها در پرده سوم که حتی گاهی در پرده دوم و اول و برای داستانک‌ها و یا داستانهای فرعی رخ دهد، اما گره گشایی اصلی در پرده سوم انجام شده و کل داستان را در بر می‌گیرد. گره گشایی در نیمه اول پرده سوم رخ می‌دهد. در نقطه اوج که مسلما برای تنش اصلی گره گشایی دیگری رخ می‌دهد. حال چه این نقطه اوج مصنوعی باشد چه اصلی. و در مرحله سرانجام نیز غالبا شاهد گره گشایی‌های زیادی هستیم.

نمونه‌هایی از ادبیات و سینما:

غرور و تعصب (جین آستین)

در مرحله سرانجام این داستان، شاهد عکس‌العمل خانواده بنت به پیوند عشقی دارسی و لیزی هستیم. عروسی خانم و آقای دارسی و خانم و آقای بینگلی و زندگی آینده شان.

چه زندگی شگفت انگیزی  (فرانک کاپرا)

در این فیلم، نقطه اوج و مرحله سرانجام در یک صحنه واقع شده اند و آن زمانی است که از سوی دوستان و شهروندان، 8000 دلاری که توسط آقای پاتر دزدیده شده بود بابت آزادی جرج پرداخت می‌شود. مرحله سرانجام با دور هم جمع کردن کلیه کاراکترهای اصلی و رویش مجدد بال فرشته ای به نام کلارنس شکل می‌گیرد.

نکات مهم

1-سرعت پرده سوم از سایر پرده‌ها بیشتر است، در نتیجه کلیه صحنه‌ها باید ریتم تندتری به خود بگیرند و در عین حال تناسب با ریتم سایر پرده‌ها نیز حفظ شود. مخصوصا از عطف دوم تا نقطه اوج.

2-تا آنجا که ممکن است از معرفی کاراکتر جدید یا داستان فرعی جدید یا لوکیشن خاص جدید در پرده سوم خودداری کنید.

3-معمولا نقطه اوج در صفحات انتهایی فیلمنامه یا داستان رخ می‌دهد و از حدود 90 تا 99 درصد فیلمنامه آغاز می‌شود.

4-کلایمکس معمولا صحنه ای از یک سکانس بزرگ است که همگی صحنه‌های تشکیل دهنده این سکانس دارای لحظات بحرانی هستند که در نقطه اوج به حد نهایی خود می‌رسند.

5-تنش اصلی داستان در کلایمکس حل خواهد شد. چه پروتاگونیست برنده شود و چه ببازد.

6-هر چه طول مرحله سرانجام داستان کمتر باشد بهتر است. مثلا یکی دو صحنه. البته این کاملا بستگی به داستان و ژانر دارد.

7-در مرحله سرانجام، نباید هیچ سوال مهم و درشتی بی پاسخ رها شود. با اینحال نباید پاسخ به همگی این سوالات در مرحله سرانجام رخ دهد، چون نتیجه را مصنوعی می‌کند و مخاطب متوجه می‌شود که نویسنده فقط می‌خواسته جواب سوالات را بدهد و کار را تمام کند. برای همین هم به پرده سوم، مرحله گره گشایی می‌گویند. چون قرار نیست گره گشایی فقط در مرحله سرانجام صورت گیرد. بلکه این کار باید با ظرافت و سلیقه در طول پرده سوم انجام شود تا پاسخ‌ها نیز با ظرافت به مخاطب منتقل شود.

8-در بعضی از فیلمها می‌بینیم که در انتها، سرنوشت کاراکترهای اصلی را به صورت متنی می‌آورند که بسته به داستان و ژانر گاهی موثر و مفید است.

9-مرحله سرانجام باید چنان باشد که مخاطب حس کند زندگی کاراکترها همچنان ادامه دارد و با پایان داستان از کاراکترهایش به مانند مهره‌های یک بازی که تمام شده اند یاد نکند.

10-مطمئن شوید که لحن داستان در مرحله سرانجام با کل اثر هماهنگی دارد و ژانر را شامل می‌شود.

11- باید مطمئن شوید این قهرمان داستان است که در نقطه اوج عامل نجات خواهد بود، نه اینکه ناگهان فردی به میدان بیاید و او را نجات دهد که در این صورت در واقع قهرمان به هیچ چیز نرسیده است.

 ادامه مطلب …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شانزده − 12 =

Next

مقالات مرتبط