- شخصیت های اصلی دوست نداشتنی
- نظرات
شخصیت های اصلی دوست نداشتنی
با ظهور شخصیت های اصلی تا حدودی نامطلوب در سریالهایی مانند خانواده سوپرانو، Breaking Bad و True Detective، قهرمان های ناخوشایند همه جا هستند. به نظر میرسد دیگر نیازی به همذات پنداری یا حتی ریشه یابی شخصیت اصلی داستان نداریم، اما فقط تا زمانی که آنها در دنیایی جذاب و پرمخاطره مخاطب را مجذوب خود کنند.
آیا این درست است و در مورد فیلم های سینمایی هم صدق می کند؟
بله و خیر. من معتقدم که نگارش حرفه ای و خلق کاراکترهای استثنایی می توانند به جذب مخاطب کمک کنند، اما همچنین فکر می کنم که مشکل شماره یک رایج در فیلمنامه هایی که موفق نمی شوند، این است که مخاطب نمی تواند متوجه اهمیت داستان و کاراکتر شود.
“اهمیت دادن مخاطب” : اصل موفقیت داستان
مخاطب عموماً باید به آنچه در حال وقوع در داستان است اهمیت دهد، تا اراده کند و به تماشا کردن ادامه دهد. بیشتر اوقات، لازم است آنها واقعاً با شخصیت اصلی داستان همذات پنداری کنند و حتی او را “دوست داشته باشند“. در واقع شخصیت اصلی در ده صفحهی اول داستان، باید کاری خاص انجام دهد تا ما بخواهیم به او بچسبیم. مثلا بلیک اسنایدر در کتاب save the cat می گوید کاراکتر باید کاری ایثارگرانه و انسانی در این 10 صفحه انجام دهد تا ما به او علاقهمند شویم. بسیاری از داستان ها بعد از ده صفحه اول کنار گذاشته میشوند و خواننده فکر میکند: «چرا میخواهم این شخص یا این داستان را تا دو ساعت آینده دنبال کنم؟»
پس اگر قرار باشد کاراکتر اصلی شما چندان دوست داشتنی نباشد، چه باید کرد؟؟؟
ادامه مطلب در اپلیکیشن رایگان “کارگاه فیلمنامه نویسی” : لینک در کافه بازار