- اسرار پرده سوم در فیلمنامه
- نظرات
پرده سوم
پرده سوم، شامل لحظاتیست که همه منتظرش بودهایم؛ مخاطب، نویسنده و حتی کاراکترها. هدف و دغدغه تمام داستان در این پرده خلاصه میشود. این بخش، مقصود نهایی نویسنده از داستانی طولانی است که در پرده اول مقدمه چینی شد، در پرده دوم، گسترانده شد و حالا میبایست گره گشایی شود. اگر پرده اول و دوم با آغازی فریبنده و سپس دخمه ای پر پیچ و خم نمایش داده میشوند، پرده سوم همان ضربدر روی نقشه است که محل گنج و مقصد حرکت قهرمان را نشان میدهد. در پرده سوم ما محل گنج را مییابیم و حالا زمان حفاری و کندن است.
مثل همه پردهها، پرده سوم هم با یک حرکت انفجاری آغاز میشود، اما بی شباهت به سایر پردهها، قرار نیست فراتر از آنچه تا کنون رخ داده اتفاقی بیفتد. از 75 درصد فیلمنامه به بعد، کاراکترها و نویسندهها دیگر سوار بر اسب سرکش داستان شده اند. تمام رویدادهایی که تا کنون به صورت یک بافتنی در کنار هم طرح داستان را شکل داده اند، باید در انتها به هم جفت و جور شوند. کاراکتر اصلی باید در نهایت با نیروهای آنتاگونیست(تنش خارجی) روبرو شود و سپس بر مشکل درونی خود فائق آید. زمانی که پرده سوم پایان یافت، میبایست تمام سوالات برجسته داستان پاسخ داده شوند. تنش اصلی میبایست به هر روشی که صلاحدید نویسنده است حل شود. این روش هر چه بود مهم نیست. مهم اینست که مخاطب راضی شده باشد.
توجه:
زمانی هست که مخاطب شما، مخاطب خاص است. افرادی با گرایشهای پیشرفته هنری و دید ادبی بالا. آنگاه میتوانید تمام اصول و قواعد را بر هم بزنید. اما فقط یک شرط دارد؛ مطمئن باشید که با دیدن فیلم شما متوجه منظور شما میشوند. در غیر اینصورت شکست میخورید. فراموش نکنید ممکن است آنچه به دید شما هنر خوانده میشود، برای دیگری کاملا عادی و بی مفهوم باشد. پس بهتر است قبل از رسیدن به چنان جایگاهی از اصول پیروی کنید.
هر چند در ابتدای این دوره، به صورت جزئی با پایان بندی آشنا شده ایم. اما اینک میخواهیم نگاهی کلی تر به پرده سوم داشته باشیم.
[layerslider id=”41″]
پرده سوم چیست؟
پرده سوم محلی است که دیگر هیچ راه فراری برای کاراکتر وجود ندارد. پشت سر او همه درها قفل شده اند. دیگر هیچ گزینه ای جز برخورد با آنتاگونیست وجود ندارد (توجه: اینکه میگوییم هیچ گزینه ای وجود ندارد، به این معنی نیست که واقعا هیچ راهی برای بازگشت وجود ندارد. ما میتوانیم با بی نهایت روش او را از درگیری منع کنیم. اما نتیجه چه میشود؟ یک داستان بی خاصیت! پس وقتی میگوییم هیچ راهی جز برخورد با آنتاگونیست وجود ندارد، از دید دراماتیک و در زمینه داستان نویسی صحبت میکنیم.)
تمام واکنشها و کنشهای او در دو پرده قبلی، در نهایت منجر به رویارویی او با تمام اشتباهات و نقاط ضعف گذشته در این پرده خواهد شد. اگر قرار است پیروز شود، میبایست اجازه دهیم با همان نقاط ضعف و اشتباهات درب و داغان شود و بعد از زیر خاکستر خویش سر برآورده و با خِرد و قدرتی تازه به جنگ با آنتاگونیست برود. پرده سوم، قلمرو “یا بکُش یا بمیر” است.
هنگامی که برای رسیدن به هدف قدیمی خود و عمیق ترین خواسته درونی اش(ممکن است شبیه هم باشند و یا حتی متضاد) آخرین کنش را انجام میدهد، او تمام کارتهای موجود را روی میز گذاشته و آس خود را رو میکند. اگر اکنون برنده نشود، دیگر هیچگاه برنده نخواهد شد.