- آیا حادثه کلیدی و واکنش کلیدی یکی هستند؟
- نظرات
آیا حادثه کلیدی و واکنش کلیدی یکی هستند؟
آیا شما هم متوجه مطلبی مبهم در تعریف حادثه کلیدی و واکنش کلیدی شده اید؟! به نظر میآید که این دو خیلی شبیه هم هستند. هر دو لحظات بسیار عمیق شخصی هستند. هر دو حوادثی هستند که پروتاگونیست نمیتواند نادیده بگیرد. به هر دو نقاط بی بازگشت میگویند. پس تعجبی نیست که ما همه در خصوص مفهوم هر دو، دچار سردرگمی و ابهام شده ایم. البته اینکه فرض کنیم هر دو یکی هستند یک فرضیه ساده و البته تا حدودی درست است اما چرا؟ به این دلیل که در بسیاری از داستانها، حادثه کلیدی و واکنش کلیدی بسیار به هم نزدیک هستند و برای چشم غیر قابل مسلح، غیر قابل تشخیص. اما واقعیت اینگونه نیست.
حادثه کلیدی و واکنش کلیدی در واقع دو مفهوم مجزا و مهم دو روی یک سکه اند. در واقع بهترین تعبیری که میتوان برای این دو مفهوم بکار برد اینست که این دو پشت و روی یک دروازه هستند. و آنها دقیقا دو حادثه کاملا متوالی هستند و معمولا به سرعت و پشت سر هم رخ میدهند. یعنی ابتدا حادثه کلیدی و بلافاصله یا در همان لحظه واکنش کلیدی.
به این فکر کنید که چگونه از یک دروازه عبور میکنید. شما اینکار را در یک گام انجام میدهید. اما خروج از یک اتاق و ورود به اتاقی دیگر، دو حادثه مجزا ست که با یک گام شما انجام میشوند. حالا متوجه شدید؟ در بسیاری از داستانها این دو، متوالی و بلافاصله بعد از هم رخ میدهند و به همین دلیل است که ما متوجه تمایز بین آن دو نمیشویم.
اما همیشه اینگونه نیست. داستانهایی هستند که در آنها خروج از دنیای عادی در پرده اول و ورود به دنیای ماجرای اصلی داستان در دو لحظه متفاوت انجام میشود و این داستانها نمونههایی مهم هستند تا ما به راحتی متوجه تمایز بین حادثه کلیدی و واکنش کلیدی بشویم.
توجه : بسیاری از فیلمنامه نویسان و اساتید به اشتباه حادثه کلیدی را جدای از نقطه عطف میدانند. یا فکر میکنند این دو به صورت متوالی رخ میدهند. یعنی اول حادثه کلیدی و بعد نقطه عطف. این یک اشتباه مفهومی است. البته این بحثها سر مفهوم کلمات و قراردادی است، اما بهتر است بدانیم حادثه کلیدی خود از اجزای نقطه عطف اصلی اول است. باید بگوییم ابتدا حادثه کلیدی رخ میدهد و بعد واکنش کلیدی و مجموع این دو میشود : نقطه عطف اصلی اول. حال در این بین فاصله بین حادثه و واکنش ممکن است گاهی بیشتر و گاهی منطبق بر هم باشد.
حادثه کلیدی: ترک دنیای عادی (خروج از اتاق اول)
حادثه کلیدی زمانی رخ میدهد که کاراکتر اصلی، دنیای عادی پرده اول را ترک میکند. معمولا واکنش به این حادثه بوسیله خروج و جدایی فیزیکی از یکسری مقدمات فیزیکی و دنیای فیزیکی انجام میشود.
در داستان پیتر پن، وندی یک تصمیم بسیار سخت میگیرد تا دنیای عادی خود، یعنی خانه اش در لندن را ترک کند و با پیتر پن به سرزمین ناکجا آباد سفر کند. جایی که دیگر نیازی نیست به مسائل دنیای آدمهای بزرگ فکر کند.
در داستان سرود کریسمس اثر چارلز دیکنز، اسکروچ دنیای عادی خود را ترک میکند، آنهم وقتی که روح کریسمس سال گذشته، او را در یک چشم به هم زدن از تختخواب خود جدا میکند.
اما گاهی این جدایی از دنیای عادی لزوما فیزیکی نیست. گاهی واکنش به حادثه کلیدی، مثل ترک گفتن یک طرز فکر غلط یا قدیمی، یا ترک انتظارات خودخواهانه و رفتارهای بد میشود.
در فیلم فرار بزرگ، ایکس بزرگ، سازماندهی یک فرار با همراهی زندانیان جنگی همراهش را بدست میگیرد. او میخواهد دنیای عادی داستان که در واقع یک زندان فوق امنیتی میباشد را ترک کند. با رمز ملاقات با ایکس، دوباره افسران خود را فرا میخواند تا چینش نقشه برای فرار بزرگ را انجام دهد.
در فیلم چگونه اژدهایت را تربیت کن، هیکاپ اژدهایی را تیرباران کرده و سپس او را پیدا میکند. در این لحظه او دنیای عادی خود را ترک کرده است. دنیایی که در آن به عنوان یک وایکینگ بد و بی عرضه نمیتوانست به هیچ عنوان بر یک اژدها فائق بیاید. بنابراین ترک کردن هر آنچه در گذشته پایهگذاری شده بوده است، لحظه حادثه کلیدی است.
توجه کنید (ترک دنیای عادی) نه (ورود به دنیای جدید)… این دو متفاوتند.
ترک جایی که به نسبت برای قهرمان جای راحتی بوده و به آن عادت داشته است.
توجه کنید دنیای قهرمان باید برای خودش عادی باشد نه برای مخاطب! (در جلسات بعد با بررسی 10 صفحه نخست فیلمنامه به این موضوع خواهیم پرداخت)
پروتاگونیست به صورت غیر قابل اجتناب با مسئله اصلی داستان درگیر میشود. این جدایی بصورت جدی برای قهرمان، شخصی و مهم است.