توسعه دهنده نرم افزار اوران ، ورود

مصاحبه با چند تهیه کننده در خصوص 10 صفحه نخست

  • مصاحبه با چند تهیه کننده در خصوص 10 صفحه نخست
  • نظرات

مصاحبه با چند تهیه کننده در خصوص 10 صفحه نخست

1- چه چیزهایی از ده صفحه نخست هر فیلمنامه دستگیرتان می‌شود؟

نیجل : من در ده صفحه اول به اندازه کافی در مورد فیلمنامه خواهم فهمید. اینکه کاراکترهای اصلی چه کسانی هستند و قرار است ماجرا ما را به کجا بکشاند. در همین 10 صفحه است که تصمیم می‌گیرم آیا از این داستان خوشم می‌آید یا نه. گاهی اوقات در 5 صفحه اول.

لانگی : گاهی فقط سه صفحه کافی است. گاهی اوقات کمی ‌بیشتر.

2- در صفحه نخست به دنبال چه هستید؟

نیجل : غلط‌های های املایی و نگارشی و فرمتی اولین چیزی است که جلب نظر می‌کند. می‌خواهم داستان جاری شود و به راحتی وارد آن شوم و به آن احساس تعلق کنم. در نهایت می‌خواهم کاراکترها، یونیک و متمایز باشند و داستان صدای گیرا و رسایی داشته باشد. موقعیت ها باید جذاب باشند. یا مرا به شدت بخندانند.

سه اصل اساسی در به قلاب انداختن مخاطب در ده صفحه اول

بسیاری از فیلمنامه نویسان دریافته اند که برای به ثمر نشستن تلاشهایشان، باید بهترین توصیفات، دیالوگ ها، و داشته های سرگرم کننده را در این قسمت حیاتی از فیلمنامه بکار برند.

اما گاهی دیده شده بر خلاف ده صفحه اول جذاب آنها، بقیه فیلمنامه چنگی به دل نمی‌زند.  بنابراین نویسندگان باید بدانند فلسفه تاکید ما بر ده صفحه اول، فقط بعد مادی آن نیست. اینکه بتوانید در همان ثانیه های نخستین دل کسی را بدست آورید خوب است اما این باید سرمایه ای برای ادامه راه باشد و نه یک لحظه فریب. حداقل در مورد فیلمنامه نویسی این کار نتیجه دلخواهی برای هیچیک از طرفین ندارد!

گاهی سوالاتی در خصوص تاکید بر ده یا 12 صفحه نخست می‌شود. دلیل آن کاملا روشن و علمی ‌است. دیرتر از این بازه زمانی، مسلما مخاطب شما (منظور میانگین جمع مخاطبین است: خوانندگان فیلمنامه و تماشاچیان فیلم) تاب نخواهند آورد. و زودتر از این بازه زمانی نیز، فرصت کافی برای معرفی دنیای داستان، کاراکترهای اصلی و… (ذکر شده در قسمتهای قبلی) نخواهید داشت.

پس اساسی ترین نکته در مورد این ده صفحه اینست :

باید کاری کنید مخاطب به کاراکتر و داستان شما اهمیت دهد. برای اینکار باید شرایط او را در مدت زمانی معلوم، در زندگی فعلی اش و قبل از حادثه محرک نشان دهید. برای اینکار نباید به هر نحو و با چنگ و دندان یقه مخاطب خود را گرفته و او را مجبور به ادامه کنید… بلکه باید او را اغوا کنید… باید او را وسوسه کنید. این هنر یک نویسنده است. باید زندگی عادی قهرمان شما برای مخاطب جذاب باشد. باید اغواگرانه باشد. باید چیز جدیدی داشته باشد. این یعنی تصویر سازی زندگی آنها در فیلمنامه، نه فقط صحبت کردن در مورد دنیای داستان.

چیزهایی مانند موقعیت و محل زندگی شان، مشاغل، زندگی اجتماعی، دوستان و خانواده و روابط رمانتیک. باید با هنرمندی تشریح کنید چگونه زندگی می‌کنند و وقت می‌گذرانند. در زندگی روی چه چیزی متمرکز هستند.

فقط مراقب باشید ده صفحه اول بیش از حد و تصنعی، اطلاعات دهنده نباشد. هر چه در انتقال داده های ضروری تصویری‌تر باشید بهتر است. و در صورت استفاده از دیالوگ، غیر مستقیم تر. اما به هر روی واضح باشد. واضح و روشن. اما تابلو و مصنوعی نه !

کارکرد این ده صفحه اینست: ابتدا باید مخاطب را همراه کاراکتر کند. آنقدر باید اغواگر باشد که مخاطب بعد از این دنبال کردن بی وقفه، ناگهان پا را در کفش قهرمان بگذارد و خودش را با او شریک بداند. این روند صعودی، اوج کارکرد ده صفحه نخست است.

سه اصل به قلاب انداختن مخاطب در ده صفحه نخست :

  • جلب نظر بی وقفه
  • ایجاد حس همذات پنداری
  • سوق مخاطب به سوی داستان اصلی

ادامه مطلب …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه × یک =

Next

مقالات مرتبط