- انتقال پیام متحول کننده: دیالوگ - قسمت دوم
- نظرات
انتقال پیام متحول کننده: دیالوگ – قسمت دوم
با حرکت بر خلاف میل قهرمان و هدایت وی در مسیری مخالف، فیلمنامه نویس، ریچارد کرتیس، با ذکاوت تمام، به شیوه ای نو و متفاوت، آهنگ پیچشی زیرکانه ای به کمدی رمانتیک خود میبخشد.
همچنین، فیلم سینمایی لگالی بلوند، چرخشی جالب به پیام رسان میدهد. پروفسور استورمول یک مربی زن ترسناک است که الی را به خاطر عدم آمادگی درسی از کلاس اخراج میکند، آنهم در اولین روز آموزش.
در واقع، استورمول بیشتر شبیه یک دشمن است تا یک دوست (جان تروبای از او به عنوان متحد جعلی رقیب مثال میزند) اما بعد مشخص میشود که این مربی خشن بیشتر از آن چیزی که به نظر میرسیده حامی و دوست است تا دشمن.
وقتی او میشنود که الی قصد دارد دانشگاه هاروارد را رها کند، او را به تفکر و تامل بیشتری در این خصوص فرا میخواند: ” اگه قراره اجازه بدی یک احمق عوضی بتونه زندگیت رو به راحتی به گند بکشه، تو اون دختری که فکر میکردم نیستی ” چون پروفسور اعتماد به نفس دخترک را با تکیه بر تواناییهای فکری او بالا میبرد، الی با تمرکز بالاتر، اعتماد به خویشتن را دوباره بدست آورده و راهش را برای یک نمایش مناسب در پرده سوم هموار میکند.
لازم نیست همیشه یک دیالوگ تاثیرگذار انگیزشی قهرمان را متحول کند. یک اظهارنظر اتفاقی و بداهه نیز میتواند ناگهان سبب تحول کاراکتر شود. در خاطرات بریجیت جونز، مادر بریجیت، بدون قصد قبلی، نوری به فضای تاریک و ظلمانی مارک دارسی میافکند. ” مارک بیچاره، این موقع سال همیشه زمان بدی برای اونه. میدونی زن ژاپنیش اونو در روز کریسمس تنها گذاشت… دختره با بهترین دوستش از کمبریج فرار کردن. یک آدم پست بلا تشبیه. اونم با ساقدوش مراسم ازدواجش “
بریجیت که تا کنون با دروغهای زیادی در خصوص خواستگار قدیمیاش روبرو شده بود، متوجه سوء تفاهم پیش آمده در مورد دارسی که او را متهم به یک خیانتکار تمام عیار میکرد، میشود.
در فیلم سینمایی hang over، فیل، استو و الن به صورت ناخواسته باعث نجات داگ ” ضایع ترین قاچاقچی مواد مخدر”، از خطر یک باند مخوف جانیان چینی میشوند. در اثنای همین آزادی، این قاچاقچی شروع به چرت و پرت گفتن میکند و ناگهان به دنبال ریشه کلمه” پشت بومی” که از اصطلاحات قاچاقچیان مواد مخدر است میشود . او میگوید: ” خیلی مسخره اس، اون روز من و رفیقم از خودمون میپرسیدیم که چرا به اونها میگن پشت بومی. چرا نمیگن کفی؟ درسته؟ چون وقتی مواد میزنی، آخر کار کف زمین ولو میشی.. تا اینکه بچسبی به سقف. اصلا باید بهشون بگیم کفی. آره. این اسم خوبیه! “
جالب است که در فیلم دختران بدجنس، یک پیام رسان دیگر، دختری شلخته و در عین حال نابغه است از مدرسه رقیب که اصولا هیچ چیزی نمیگوید. همچنان که کدی در رقابت نهایی قهرمانی در مقابل این دخترک غیرجذاب قرار میگیرد، به درک و فهمی مهم از تنهایی و انزوا میرسد:
” خانوم کارولین کرافت واقعاً نیاز داره اون زیر ابروهاشو برداره. انگار لباسهاشو یک آدم کور انتخاب کرده. با اون دندونهاش که مثل گراز زده بیرون. و این زمانی بود که من فهمیدم مسخره کردن کارولین کرافت و دست انداختن اون، باعث نمیشه که نتونه منو در این رقابت علمی شکست بده. اینکه کسی رو چاق خطاب کنی باعث نمیشه خودت لاغرتر بشی. اینکه کسی رو احمق خطاب کنی باعث نمیشه باهوش تر بشی. یه جورایی گند زدن به زندگی رجینا جورج، به طور یقین منو هیچ وقت خوشحالتر نکرد. تمام کاری که باید در زندگی بکنی اینه که مشکلاتی که روبروت قرار دارن رو حل کنی. “