- چرخش در پایان داستان
- نظرات
ادامه از مقاله قبل
* چرخش
معمولا پایانهای چالش برانگیز چرخشی، جزو همان پایانهای بی نظیر هستند. یک چرخش میتواند هر آنچه تا کنون به عنوان حقیقت پذیرفته بودیم را تغییر دهد. البته یک چرخش باید در حین غیرمنتظره بودن، پاسخی منطقی به سوالهای دراماتیک داستان نیز باشد. پالیو بر پایه تجربیاتش میگوید : ” پایان یعنی یافتن یک چرخش غیر منتظره در داستان “
در این نوع پایان بندی، چرخش با حفظ تعادل انجام میشود. باید باورهای شکل گرفته مخاطب در طول داستان، ناگهان دستخوش تغییر شوند، اما نباید به فرضیه داستان لطمه ای وارد شود. نباید پاسخی غیرمنطقی یا متناقض به سوال دراماتیک داستان داده شود. نباید تغییر ناگهانی لحن پرده اول و دوم در پرده سوم با یک ناهمگونی بارز و زمخت، باعث نارضایتی مخاطب شود.
حس ششم اینکار را با فاش ساختن این حقیقت که بروس ویلس یک روح است انجام میدهد. به علاوه اینکه پسرش کول در مییابد که مادر، علیرغم قدرت عجیب و خاص او همچنان وی را دوست دارد.
در توتسی، کاراکتر داستین هافمن به بینش خاصی در این موضوع که “جای یک زن بودن چگونه است؟” رسیده و حال به دنبال زن آرزوهایش میرود.
در مجموعههای جیمز باند، این روشن گری و بینش، متعلق به شرور داستان است و او خود میفهمد که چگونه طمع، حسد یا هر رذیله اخلاقی خاص در داستان او را به سمت شکست سوق میدهد. چون مخاطب به تواناییهای جیمز باند آگاه است و میداند او توقف ناپذیر است اما میخواهد از تحمیق و فریفته شدن توسط شیطان در هر نوع آلودگی عبرت آموزی کند.
محله چینیها، مظنونین همیشگی، زندگی فوق العاده، سیاره میمونها نمونه فیلمهایی هستند که لحظههای روشن گری زیبایی در نقاط اوج پرده سوم و پایان دارند. این پایانها آنقدر تاثیرگذار بوده اند که هنوز مردم در موردشان صحبت میکنند.
برتولونی در نهایت میگوید : ” من پایان داستانی را به خاطر میآورم که باعث شده باشد چیزی را احساس کنم“.
* لحاظ تم، ژانر، ایده و کاراکتر در طبیعی نشان دادن پایان
بهترین توصیه فیلمنامه نویسان اینست که بگذارید پایان طبیعی و غیرقابل اجتناب باشد. یعنی پایان نتیجه منطقی کل داستان باشد. به ناگهان یک پیچش و انحراف داستانی ایجاد نکنید، آن هم وقتی که از ابتدا هیچ تمهیدی برای آن نیاندیشیده اید. پایان باید کاملا طبیعی باشد. یعنی طبیعت و رنگ ایده و تم و ژانر داستان شما را داشته باشد.
اگر بتوانید یک پایان بکر تمهید کنید که بتواند مفرح و تاثیرگذار باشد اما بیشتر بر جنبه گره گشایی از کاراکتر اصلی ( ستاره فیلم ) در داستان تاکید داشته باشد، همچنین تم را بیان کند و بنا به ژانر بتواند مخاطب را به خنده آورد و یا به گریه، یا او را به سطح بالاتر معنوی برساند، آنگاه شما موفق به خلق پایانی ماندگار خواهید شد. آنگاه میتوانید ببینید مخاطب در راهرو خروجی، راضی و خرسند از سینما خارج میشود. آنها حتما با هم بحث خواهند کرد. چه کسی آن یکی را کشت؟ یا فلان شی آبی رنگ کنار شومینه چه بود؟ چرا فیلم را در سیاتل ساخته اند و نه در لندن؟ اما در نهایت همگی از درک مفهوم ذهنی فیلم در پس گره گشایی موفق آن راضی هستند.