- انواع ضربه به پروتاگونیست - قسمت دوم
- نظرات
انواع ضربه به پروتاگونیست – قسمت دوم
برای فیلمنامه ای که دو کاراکتر اصلی دارد ( البته قبلا در آموزش کاراکتر آموختیم که باید یک نفر پروتاگونیست اصلی باشد) باید هر کدام در این قسمت یک ضربه دریافت کنند. هر چند ضربه وارده به پروتاگونیست اصلی مهمتر است. این را همیشه به یاد داشته باشید.
بهتر است از چه روشی استفاده کنیم؟
این بسته به داستان شماست. اما معمولا از روش اول (یک ضربه مهلک)کمتر استفاده میکنند. و از روش دوم بیشتر. چرا؟ چون هر چه تعداد ضربهها بیشتر، یعنی تعداد مسائل و تنشهای قهرمان بیشتر است. در حالی که اگر قضیه فقط یک ضربه باشد، مسئله و فرضیه داستانی منتهی به آن یک ضربه باید بسیار مهیج باشد. حال آنکه در روش دوم میتوانیم با حفظ دینامیک داستان، تهییج و اشتیاق مخاطب را با ضربههای مکرر نگاه داریم و نیازی نیست ایده اولیه بسیار مهیج و بکر باشد. در روش دوم صرفنظر از نوع ایده، مسلما تعداد تنش بیشتر است و این بی چون و چرا یک امتیاز مثبت است.
ضمن اینکه همانطور که قبلا آموختیم، در روش اول نویسنده مجبور است برای ساخت یک داستان بی نقص، به هر روشی که میداند، درگیری احساسی مخاطب با کاراکترها را تا حد ممکن بالا ببرد. که این مسلما کار آسانی نیست.
اما روش اول نیز مزیت ویژه ای دارد.
طبیعت ناگهانی بودن ضربه کاری، اینچنین ایجاب میکند که وقتی قهرمانتان را پارالایز(فلج) کردید، میتوانید به سرعت وارد فاز پرده سوم شوید. اما در روش ضربات مکرر اینگونه نیست. چرا؟
چون شما میخواهید واکنش احساسی قوی را در مخاطب برانگیخته کنید، آنهم از طریق زدن ضربات مکرر به قهرمان، و در همین حال باید دینامیک و شتاب داستان را نیز حفظ کنید. نمیتوانید یکی را فدای دیگری کنید. فراموش نکنید قهرمان باید برای ورود به پرده سوم با این ضربههای شدید قبلی کنار آمده و تجدید قوا کند. بنابراین نسبت به روش اول زمان بیشتری نیاز است تا او وارد پرده سوم شود.
نکته مهم: یادتان باشد اگر تعداد این ضربهها در روش ضربات مکرر بیش از حد باشد، تماشاگر حساسیتش را روی ایمنی قهرمان از دست میدهد. و احساس خطر در مورد آینده او در مخاطب کاهش مییابد. باعث میشود پرده دوم بیش از حد طولانی شود. بعدا در همین جلسه در خصوص زمانبندی هر ضربه، مدت زمان هر ضربه و گامهای بین ضربهها خواهیم آموخت.
نکته: در فیلمهای حادثه ای، بدن قهرمان در حادثه ای دراماتیک آسیب میبیند که احتمالا با زخمی احساسی نیز همراه است. در داستانهایی با دو کاراکتر اصلی، که معمولا درآغاز داستان، دو کاراکتر چندان با هم خوب نیستند، با روند رو به جلوی داستان، آن دو به نوعی با هم کنار میآیند. در عطف دوم است که کاراکتر اول در مییابد، کاراکتر دوم به نوعی به او خیانت کرده است ( هر نوع محتمل، ظاهری یا واقعی) که این ضربه مهلکی برای کاراکتر اصلی اول است. رویارویی کاراکتر اول و کاراکتر دوم، که حال در جریان موضوع قرار گرفته، ضربه مهلک برای کاراکتر دوم است. در واقع این دو ضربه تقریبا در یک زمان به هر دو کاراکتر وارد میشوند.