- یافتن انگیزانندههای ذهنی
- نظرات
یافتن انگیزانندههای ذهنی
پژوهشهایی که در خصوص خلاقیت صورت گرفته نشان میدهد که پیدا کردن داستانها و تجربیات شخصی خود ما که به صورت ناخودآگاه برای ما جذاب است تاثیر فوق العاده ای بر ظرفیت خلاقیت مغز و الهام پذیری نویسنده دارد.
در یک مقاله مربوط به شخصیت و روانشناسی اجتماعی، که ” تاد تراش ” و ” اندرو الیوت ” از دانشگاه روچستر در سال 2002 منتشر ساختند با عنوان “الهام، ساختاری روانشناسی” از الهام به عنوان ” یک ساختار کلی تعریف شده با احضار، انگیزه و برتری ” یاد کرده اند. که چکیده آن به شرح زیر است:
“… الهام پذیری رابطه مستقیم مثبت با انگیزههای درونی برای دستیابی به تسلط در یک کار دارد و رابطه معکوس و منفی با المان رقابت پذیری، به این معنی که پدیده الهام تحت تاثیر انگیزههای متعالی ذهنی به وجود میآیند و نه انگیزههای بیرونی و مادی و قابل لمس”
بنابراین برای بالا بردن ظرفیت خلاقانه ذهن خود، بهتر است به جای انگیزههای بیرونی مثل ” اگه 10 صفحه از فیلمنامه ام را تمام کنم، به خودم یک هدیه میدهم” و یا ” باید این فیلمنامه را تمام کنم تا بتوانم پولدار و معروف بشوم ” به درون خود بنگرید و در آنجا تمرکز کنید.
پس همیشه انگیزههای درونی نویسنده بسیار قوی تر و موثرتر از انگیزههای بیرونی، اثربخش خواهند بود و در موفقیت حرفه ای او در آینده نقش گسترده ای ایفا خواهند کرد.
تمرین: 10 چیز بخصوصی که از نظر احساسی شما را تحریک میکنند را بنویسید. از دست دادن معشوقتان، بی عدالتی سیاسی و اجتماعی که شما را آزار داده، ترافیک شهرتان، هر چیزی که باعث بروز هر نوع احساس قابل توجهی در شما میشود. حال درست است که شما داستانی خارج از دنیای واقعی خود مینویسید اما دلایل کاملا شخصی برای وقت گذاشتن و در نتیجه نوشتن آن فیلمنامه دارید. انگیزههای ذاتی شما در داستان و به اشتراک گذاشتن آن با دیگران (هدف عالی هر نویسنده ای)کمک شایانی در بروز خلاقیت و الهامات فراوان در روند نگارش فیلمنامه خواهد بود.
همذات پنداری با قهرمان داستان
“به تازگی فیلمنامه ای را با همکارم تمام کرده ام با نام ” نامههای عاشقانه از رقاصخانه ” که با توجه به ماهیت داستان مجبور شدم برای همذات پنداری با کاراکترهای داستانم که رقاص باله هستند، شخصا وارد یکی از مسابقات باله شوم تا بتوانم با تمام وجودم، احساس آنها را درک کنم.
نه تنها از این تفریح جدید لذت میبرم بلکه به جزئیات زیادی در خصوص یک رقاص باله دست یافتم که به هیچ طریقی جز تجربه عملی نمیشد به این ریزه کاریها که خود منبع خلاقیتهای بیشتری هستند، دست یافت. “
تمرین: یک روز را در لباس قهرمان داستان فیلمنامه تان زندگی کنید. تا آنجایی که ممکن است هوسهای او را تجربه کنید. حتی ذهنی ( مثلا اگر کاراکتر یک قاتل سریالی بود لطفا عملا تجربه نکنید!) به جاهایی بروید که او میرود و مانند او فکر کنید و صحبت کنید و با دیگران ( ترجیحا غریبهها، چون آشنایان ممکن است فکر کنند دیوانه شده اید! ) تعامل کنید.
تهیه یک وایت برد برای ایجاد شبکه ایده پردازی
اگر شما یک نویسنده باشید، احتمالا تا کنون از بعضی روشهای کارتی برای شکل دادن به طرح داستانتان استفاده کرده اید. اما آیا در خصوص ایده اینکار را انجام داده اید؟
شخصا برای من، این کار یک تکنیک ضروری به حساب میآید. وقتی در حال کاوش یک مفهوم هستم، بعضی تصاویر متقاعد کننده (انگیزه دهنده) را پیدا میکنم و سعی میکنم مسیر داستانم را با آن بهتر مشاهده کنم و به یاد بسپارم. چیزی مانند این:
در واقع با ایجاد چنین تخته ای به مرور نقاط اصلی داستان، کاراکترها، مکانها و… به دست خواهند آمد. این تخته باعث میشود تمرکز نویسنده فقط و فقط روی داستان و ایده اصلی باشد و بدین طریق جریان ایده پردازی که از آن با عنوان طوفان مغزی یاد میکنیم رخ میدهد. مخصوصا در کارهای گروهی وجود چنین تخته ای واقعا ضروری به نظر میرسد. شما میتوانید نکات را در کارتهای مختلف بنویسید و یا از تصاویر استفاده کرده، آنها را به هم ربط دهید.
تمرین: برای جدیدترین ایده داستانی خود یک برد ایده فراهم کنید. چه چیزهایی برای کاراکترهای داستان شما در اولویتند؟ چه رازهایی دارند؟ چه لحظات تاثیرگذاری در پیش داستان هر یک وجود دارد؟ تصاویر متناظر آن چیزها و آن لحظهها و آن لوکیشنها را از اینترنت بدست آورید، پرینت بگیرد و در تخته ایده خود وارد نمایید.