توسعه دهنده نرم افزار اوران ، ورود

نقطه عطف دوم فیلمنامه من

  • نقطه عطف دوم فیلمنامه من
  • نظرات

[layerslider id=”34″]

———————————————————————————————–

به نقطه عطف اول اصلی ، نقطه میانی و نقطه عطف دوم اصلی همانند ستونهای یک خیمه بنگرید . که دو تا از ستونها در جوانب خیمه و یک ستون میان خیمه را نگاه می دارند. اگر آنها را به درستی جایگذاری نکنید . خیمه فرو خواهد افتاد . پس مراقب باشید تا آنها را در محل درست خود قرار دهید .

لری بروکس در توضیح آن می گوید :

نقطه عطف دوم، آخرین تزریق اطلاعات به داستان ، زمانی که بعد از آن دیگر هیچ نوع اطلاعات افشاکننده دراماتیک جدیدی وارد رویدادهای داستانی نمی شود . و بعد از آن همه چیز وابسته به عمل و کنش قهرمان داستان است و این قهرمان است که کاتالیزور اصلی و پیش برنده داستان خواهد بود . بعد از این نقطه قهرمان است که باید با توجه به هر آنچه تا کنون در رویدادهای داستان کسب کرده به آخرین تلاش خود دست زند.

جمله روشنگری است . نقطه عطف اصلی دوم زمانی رخ می دهد که داستان به سمت گره گشایی سوق داده می شود . چون حال آخرین اطلاعات ارائه شده ، قهرمان را قادر می سازد جستجوی خود را تکمیل کند و گره گشایی صورت پذیرد .

آخرین قطعات اطلاعاتی داستان که در این نقطه تزریق می شوند باید بسیار قوی و معنادار باشند . نقطه عطف اصلی دوم، بهتر است بزرگترین چرخش و غیرمنتظره ترین رویداد هم باشد. در این نقطه باید ضربه محکم و لذت بخشی بر ذهن مخاطب وارد سازید تا تجربه اش از داستان شما همواره تجربه ای لذت بخش باشد. از خواب بیدارش کنید و او را متوجه سازید که پایان داستان نزدیک است . و قهرمان باید در این لحظات آخرین تلاش های خود را انجام دهد که انتهای آن یا پیروزی است و یا شکست .

اکثر اوقات (در فیلمنامه های قوی) ، انتهای رویدادهای داستانی پرده دوم منجر به لحظه “شکست بزرگ” در این نقطه می شود . یک آرامش حاصل از تسلیمی بی چون و چرا در این نقطه پدید می آید. البته این یک اصل نیست اما معمول است . ( فیلمنامه کد داوینچی اینگونه نیست) چون بهتر است در این نقطه تا می توانید تنش مخاطب را بالا ببرید و تمام امیدها را از قهرمان بگیرید. این نقطه کمی زمان استراحت و تفکر برای مخاطب بوجود می آورد ، تا وارد پرده سوم و آخرین جستجوی دیوانه وار قهرمان و نبرد نهایی او شویم .

نقطه عطف اصلی دوم ، بین ربع سوم و چهارم فیلمنامه شما رخ می دهد . جایی در حدود 75 درصد از ابتدای داستان شما و چنانچه یک نوول 350 صفحه ای نوشته اید ، این نقطه باید جایی در حدود صفحه 262 رخ دهد . تغییر قهرمان از یک شوالیه جنگنده به یک قهرمان از خود بی خود شده ، خمیده و یا حتی قهرمانی در انتظار شهادت معمولا از خصوصیات اصلی این نقطه است . در این نقطه آخرین اطلاعات لازمه در اختیار قهرمان قرار خواهد گرفت، حتی اگر کاملا آن را دریافت و فهم نکرده باشد. اما پرتاب نهایی او به سمت گره گشایی یا همین اطلاعات خواهد بود.  

در فیلم سینمایی کد داوینچی ، نقطه عطف اصلی دوم زمانی رخ می دهد که ، “لنگ دان” با خرد قهرمانانه اش ، پیام مستتر در کد را می شکند . پیامی که لئوناردو داوینچی آن را، بسیار زیرکانه در نقاشی هایش پنهان کرده بود . ما در ادامه متوجه می شویم کسانی که تا کنون به لنگ دان کمک می کرده اند ، دشمنان او هستند . “معلم”، پشت سر همه ماجرا ها بوده است. این آخرین قطعه از  اطلاعات است که لانگ دان باید بداند تا بتواند حقیقت را برملا سازد و جام مقدس را بیابد.

ادامه مطلب (کلیک کنید)

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 × چهار =

Next

مقالات مرتبط