توسعه دهنده نرم افزار اوران ، ورود

تم (درونمایه) داستان فیلمنامه

  • تم فیلمنامه - قسمت اول
  • تم فیلمنامه - قسمت دوم
  • تم فیلمنامه - قسمت سوم
  • نظرات

چون درونمایه (تم) تنها فرصتی ست که یک فیلمنامه نویس یا داستان پرداز می تواند عمیق ترین باورهای غیر قابل بیانش را در مورد انسان و فلسفه زندگی اش بیان کند.

و باید گفت همین اعتقادات قلبی و ادراکات درون هستند که ذهن مخاطب و بیننده را درگیر می کنند. به بیانی دیگر شاید در ظاهر، داستان و روایت یک کشمکش، مخاطب را با خود همراه می کند اما در باطن، این تم و درونمایه داستان است که بر ذهن و قلب مخاطب چنگ می اندازد و به او و درونیاتش نهیب می زند. حتی اگر خود مخاطب متوجه این موضوع نشود، اما در ناخودآگاهش یقیناً تاثیر خواهد گذاشت.

بگذارید در یک جمله ساده، جان کلام را در مورد ” تم ” بگویم:

تم یا درونمایه، همان اعتقاد قلبی و صادق ماست که راه چگونه بهتر زندگی کردن را به بشر نشان می دهد.

حال با ذکر نمونه ای از فیلمنامه مورد علاقه من ” شاهد ” نوشته ویلیام کلی، ارل والاس، پاملا والاس با کوله باری از جوایز جشنواره های مختلف، در مورد تم و درونمایه صحبت کنیم:

در شروع فیلم، جان بوک ( با بازی هریسون فورد) انسانی است که از درون مرده است. هیچ ارتباط اجتماعی ندارد. فقط یک عضو از خانواده و یک دوست برایش باقی مانده است. اما کم کم احساساتش نسبت به ریچل ( با بازی کلی مک گیلز) و پسرش ساموئل ( لوکاس هس) آنچنان قوی می شود که حتی حاضر است جانش را برای نجات زندگی آنها فدا کند. در پایان فیلم، ارتباطش با جامعه آمیش ها، ریچل و پسرش، او را عمیقاً تغییر می دهد. ما احساس می کنیم که وی نسبت به قبل،  به درک بهتری از زندگی خود دست پیدا کرده است.  و از زندگی لذت بیشتری می برد.

و این همان دراماتیزه کردن و یا ساختار داستانی بخشیدن به یک تم می باشد.

سوال: بهترین راه برای زندگی در این دنیا چیست؟

به عنوان یک نویسنده نمی توان پاسخ قطعی به آن داد اما می توان بخشی از اعتقاد قلبی و جهان بینی شخصی شما به عنوان یک نویسنده را در داستان گنجاند. مثلا : ” بهترین راه برای زندگی اینست که احساس تعلق و وابستگی نسبت به خانواده و جامعه ات داشته باشی و به آنها اهمیت دهی، و بگذاری آنها هم به تو اهمیت دهند. ” 

شما می توانید این درونمایه را در صحنه های دیگر این فیلم بیابید.

در فیلم “شاهد”، ما شاهد شور و شوق جاری در جامعه آمیش ها هستیم. انرژی و رضایت خاطری که ” جان بوک ” از سایر اعضای جامعه می گیرد. و در انتهای صحنه خوشبختی زوج جوان را خواهیم دید. در واقع این صحنه ها چگونگی دراماتیزه کردن تم مورد نظر را به ما نشان می دهند و اینکه چگونه یک شخصیت می تواند با عملکردش و دیالوگهایش پشتیبان ایده های تم مورد نظر نویسنده باشد.

” جان روبز ” نقش الی (Eli) را به عنوان ریش سفید و روحانی آمیش ها بازی می کند. در یک صحنه بسیار قدرتمند او اصول صلح آمیز و ضد خشونتش را با دیالوگی بیاد ماندنی بیان می کند. اما باز هم بهترین راه برای نشان دادن تم از طریق کنش ها و تصاویر دراماتیک است که ذات سینما را تشکیل می دهند. برای بیان این موضوع در فیلم “شاهد” می بینیم که چگونه یکی از لایه های تم در صحنه بیان می شود:

تم: قدرت عشق ؛ چگونه یک گروه یا یک جامعه می تواند خوشبختی فرد را به ارمغان بیاورد و از فرد در برابر شر و بدی حفاظت کند. ترک انزوا…

در این فیلم شاهد تقابل نیروی شر که همان پلیس فاسد و خشن می باشد با جامعه سنتی صلح طلب و آرام آمیش ها می باشیم. صحنه پایانی فیلم کاملاً در خدمت گره گشایی و اثبات تم داستان می باشد ( جامعه از انسان در برابر خطرات و نیروی شر دفاع خواهد کرد ). جان بوک دو نفر از تعقیب کنندگانش را که قصد هلاکت او را دارند، می کشد. اما نفر سوم که همان رییس پلیس فاسد می باشد او را شکست می دهد. اسچیفر با گروگان گرفتن ریچل و پسرش از جان می خواهد تا اسلحه اش را به زمین بگذارد. جان اینکار را می کند و تماشاچی نگران است که آیا اسچیفر جان را خواهد کشت و یا فرار خواهد کرد. اما  وقتی ساموئل ( پسر ریچل) با زدن زنگ صومعه تمام جامعه آمیش ها را به آنجا می کشد، اسچیفر چاره ای جز تسلیم شدن ندارد. زیرا تمام جامعه آمیش ها در پاسخ به یک سنت اجتماعی در صومعه جمع می شوند و شاهد جنایت رییس پلیس فاسد خواهند بود.

و اینگونه است که تم و درونمایه در قالب این صحنه به مخاطب القا می شود. اینکه اصولاً پدید آمدن جامعه برای حفاظت انسان در برابر خطرات بیرونی و تهاجمات ذهنی درونی ناشی از تنهایی و انزواست.

حال بیایید به یکی دیگر از فیلمنامه های مورد علاقه من با نام ” عروسی بهترین دوست من ” بپردازیم که نویسندگان آن زیرکانه تم ذیل را در فیلم گنجانده و پرورانده اند.

تم: راه خوشبختی در زندگی، پذیرش ریسک تعهد به معشوق می باشد صرفنظر از تمام معایب و کاستی های او

جولز (جولیا رابرت) کیم (کامرون دیاز) را ترغیب می کند تا در یک دیسکو بار، روبروی مایکل (نامزد کیم و همینطور بهترین دوست جولز ) آواز بخواند تا بدین صورت او را مقابل مایکل تحقیر کند. کیم علیرغم میل باطنی شروع به خواندن می کند. کاملاً بی روح و بی انرژی. با صدایی مزخرف! خواندنش افتضاح است اما مایکل اهمیتی نمی دهد و با اشتیاق گوش می کند. او به کیم متعهد است. عاشق اوست. و وقتی کیم متوجه این رفتار می شود ناگهان انرژی می گیرد و صرفنظر از صدای نه چندان مطبوعش، با روح و اشتیاق  آواز خوانی اش را از سر می گیرد.

در نتیجه تمام مشتری های دیسکو شروع به تشویق و تحسین او می کنند گویی آن شکست بسیار محتمل و قابل پیش بینی به ناگاه تبدیل به یک پیروزی بزرگ می شود.

همانطور که متوجه شدید، تم در قالب یک صحنه بروز کرد.

حال بیایید در مورد تم فیلمنامه ” همشهری کین ” که یکی از شاهکارهای تحسین شده ” اورسن ولز ” به شمار می آید صحبت کنیم. بحث در مورد تم اصلی داستان فیلم:

تم: اهمیت بیش از حد دادن به مادیات سرانجام آرامش و خوشبختی در زندگی را سلب و زندگی بشر را بی معنی خواهد ساخت.

“اورسن ولز” چنان با فصاحت این تم را در فیلمنامه خود گنجانده است که هنوز هم این فیلم بعد از گذشت سالیان، در بالای لیست پر مخاطب ترین ها قرار دارد.

در انتهای فیلم، ” کین” را میبینیم که در قصر بزرگ خود بدون هیچ دوستی، تنها و بی کس، در حال مردن است و نام ” رزباد” را زمزمه می کند. رزباد نام اسباب بازی دوران کودکی اوست.

گویی با وجود آن همه ملک و املاک و دارایی، خوشبختی واقعی، و یا یاری همراه و صد البته عشق، همه او را در تمام این مدت فراموش کرده بودند. و حال تنها چیزی که قبل از مرگ در خاطر او شفاف است همان دارایی کوچک دوران بچگی اوست. رزباد…

تم و دورنمایه داستان فیلم شما، همان راهکار شما برای یک زندگی بهتر است. و اصولا وظیفه شما به عنوان یک فیلمنامه نویس همین است. در بدترین و کلیشه ای ترین حالت تم ها می خواهند بگوید چه چیز بد است و چه چیز خوبست با لحنی نصیحت گونه و پند آموز و کاملاً مستقیم. و در بهترین حالت تم ها به صورت غیر مستقیم انگیزه و روش بهتر زندگی کردن را از دید فیلمنامه نویس و بر اساس جهان بینی او القا می کنند.

حتی اگر در شروع نوشتن سناریو، فقط یک ایده داشته باشید و هیچ تم و درونمایه ای در ذهن نداشته باشید، حتی اگر فیلمنامه شما از نظر خودتان هیچ پیامی نداشته باشد.  باز هم در روند نگارش ناخودآگاه به سوی بیان یک تم گام خواهید برداشت. زیرا این امر در ذهن نوع بشر نهادینه شده است. فلسفه پیدایش یک داستان اصولا برای بیان یک موضوع انسانی است. بیان دغدغه ذهن نویسنده.  و نویسنده عطش بروز افکار و جهان بینی خود را دارد. حتی اگر قصد ظاهری او از نوشتار، مشهور شدن باشد. اما در باطن و در ناخودآگاه او نخست می خواهد افکارش را با تمام جامعه بشری در اشتراک بگذارد و تنها راه برای نیل به این مقصد، مشهور شدن است!

شما می توانید با تلاش مستمر، بسیار قوی و واضح و صریح و عمیق ، درونمایه داستان خود را آفریده و بپرورانید. همانطور که در نمونه فیلمهای بالا دیدید، نویسندگان تم داستان خود را در نهایت شفافیت و با قدرت و فصاحت بیان کرده اند.

اکثر اوقات تم به صورت ذاتی و کاملاً خودکار در فیلمنامه شما وجود دارد. فرض کنیم شما ایده ای دارید و می خواهید آن را تبدیل به یک داستان کنید. هیچ پیام خاصی را هم نمی خواهید منتقل کنید و اصلا به تم فکر هم نکرده اید. ( ایده ← فیلمنامه)  اینکار را می کنید و پس از خلق اثر، ناگهان می بینید که کل ساختار داستان دارای یک تم غالب است. تمی که شاید از ابتدا قصد پرداختن به آن را نداشته اید اما در مسیر پیدایش داستان و در جهت شکل گرفتن ایده اصلی، این تم از ضمیر ناخودآگاه شما به فیلمنامه تزریق می شود. در واقع این ایده اولیه شما بوده که سرانجام درونمایه فیلمنامه شما را تشکیل می دهد. حال باید از خود همان سوال معروف را  بپرسید: ” داستان من و کاراکترهای من کدامیک از اعتقادات و افکار مرا به مخاطب منتقل می کنند؟ آیا اصولا این نوع طرز فکر من ارزش انتقال به غیر را دارد؟ “

و ازین مرحله شما همزمان با پرورش کنش های داستان و شخصیت ها، به تم داستان  نیز قوت می بخشید. پروش تم داستان و طرز بیان آن، مهم ترین قسمت فیلمنامه نویسی می باشد. زیرا هدف نهایی نویسنده رضایت و تزکیه روحی خود و همچنین مخاطبش می باشد. و این جز در انتقال پیام و ایده ای برای بهتر زیستن میسر نمی شود.

الهامات بوجود آمده از تم در ذهن مخاطب، حتماً واکنشهایی از سوی او در زندگی واقعی را در بردارد. مستقیم یا غیر مستقیم. خود آگاه یا نا خودآگاه. مخاطب با گرفتن پیام فیلم، خودش را بیشتر غرق در داستان می کند، با کاراکترها همذات پنداری کرده و متوجه ارزش اثری که داستان یک فیلم به زندگی واقعی او می بخشد خواهد شد. 

و وقتی که این اتفاق بیفتد، مطمئن باشید آنها برای دیدن فیلم بعدی شما دوباره به سینما خواهند آمد…

و چه چیز از این بهتر؟!

ادامه مطلب …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شانزده − یازده =

Next

مقالات مرتبط