توسعه دهنده نرم افزار اوران ، ورود

ساختار فیلمنامه

  • ساختار فیلمنامه - مانعی برای خلاقیت؟
  • نظرات

ساختار فیلمنامه – مانعی برای خلاقیت ؟

اتفاق انگیزاننده

منبع : scriptmag.com
مترجم : گروه نرم افزاری اِوِران

[layerslider id=”34″]

به تازگی اظهاراتی از سوی بعضی از نویسندگان فیلمنامه شنیده ام که مدعی اند ساختار و قوانین کلاسیک حاکم بر فیلمنامه بسیار غیر منعطف و خلاف روح خلاقیت نویسنده می باشد . بحث آنها اینست که هر نویسنده باید مطابق حسش بنویسد ، آنهم بدون توجه به ساختار سه پرده ای و سایر اصول کلاسیک یا نوین . اما برای من ، قضیه سر مفهوم و معنای ذاتی این ساختار است . من فکر می کنم چیزی تحت عنوان ” قانون” در فیلمنامه وجود ندارد . آنها اصول قدیمی روایت داستان هستند و باید آموخته شده و در نوشتار فیلم استفاده شوند . بحث قانون نیست . طبیعت اینچنین است .

نویسندگان بزرگی با شاهکارهای ماندگار صحه بر این مطلب می گذارند که ساختار فیلمنامه طبق این اصول مهم باید بنا شود .

این مقاله در باب مدح ساختار سه پرده ای نیست . من به یک دلیل مهم در 20 سال گذشته در باب فیلمنامه نویسی تحقیق می کنم آنهم برای کمک به نویسندگان جوان است تا بتوانند در این پیشه قدم نهاده و موفق باشند . بگذارید یک حقیقت ساده را بازگو کنم . هالیوود حتماً فیلمنامه شما را با همان ساختار سه پرده ای ( از نظر برخی منفور! ) ارزیابی می کند . مگر اینکه شما در 10 صفحه اول به شدت آنها را جذب داستان خود کرده و سعی کنید سبک و شیوه جدید و به غیر از قواعد کلاسیک ایجاد کنید . ( مثلا  Pulp Fiction) و این جزء استثنا ها می باشد .

امیدوارم منظور مرا اشتباه دریافت نکرده باشید . حتی اگر شما فیلمنامه ( کد اصلی – Source Code) را نوشته بودید ( من به شدت به این فیلم علاقه مندم!)آنها یقیناً جذب ایده شما خواهند شد . اما سرانجام حتی اگر آن فیلمنامه را بفروشید و آماده ساخت شود ، احتمالاً شما را استخدام خواهند کرد تا داستان را در قالب ساختار سه پرده ای بیاورید ! و چنانچه شما بخواهید حرفه ای برخورد کنید حتما این قرارداد استخدام را امضا خواهید کرد . هالیوود همیشه به دنبال نوشته های سه پرده ایست زیرا این نوشته ها دقیقاً همان چیزی هستند که مخاطب می خواهد . ( با اینکه خود مخاطب این را نمی داند و همه چیز در ناخودآگاه اوست و ریشه در ذات و اکتساب او از تجربه های قبلی داستانها و فیلم ها و روایت ها دارد ) . فراموش نکنید .

فیلمنامه نویسی پلان یک طرح تجاری است .

می دانید که اجزای بسیار مهم و حیاتی در فیلمنامه وجود دارد و شما مجبورید این اجزا را به درستی در نوشته خود وارد کنید . در این مقاله می خواهم در مورد اولین و حیاتی ترین این اجزا صحبت کنم .

اتفاق انگیزاننده

بدیهی است بدون آن فیلمی ساخته نخواهد شد . و فقط کافیست آن را در جای اشتباه به کار برید . تا داستان از هم بپاشد .

ابتدا برای کسانی که با این اصطلاح آشنایی ندارند می گویم که اتفاق انگیزاننده که محرک انگیزه است ، در زندگی قهرمان اصلی رخ داده و همه چیز را برای او تغییر می دهد .

این اصطلاح را “رابرت مک کی” به کار برد و آن را اینگونه تفسیر کرد : اتفاقی که زندگی قهرمان را از این رو به آن رو می کند . این بدان معناست که قهرمان نمی تواند به هیچ طریقی این اتفاق را نادیده انگارد . به شدت برایش مهم است . باید به هر روش ممکن به آن واکنش نشان دهد . به همین سادگی نمی تواند از کنار آن بگذرد .

به عنوان مثال به ” راکی ” پیشنهاد نبرد علیه گروه آپولو را می دهند . ” ویل هانتینگ ” دستگیر می شود و به او گفته می شود تنها راه نجات او قبول دستور دادگاه برای ملاقات با یک روانشناس و کار برای یک پروفسور ریاضی در دانشگاه MIT می باشد . پدر ” چارلی بابیت ” می میرد و چارلی پی می برد که او املاک خود را به برادر مبتلا به اوتیسم او ( ریموند) بخشیده . برادری که حتی چارلی تا به امروز از وجود او خبر نداشته است .

” اتفاق انگیزاننده ” همان دلیلی است که ما فیلم نگاه می کنیم . اگر اتفاقی رخ ندهد ، داستانی هم وجود ندارد . قهرمان اصلی همانگونه که قبلاً زندگی می کرده به زندگی اش ادامه می دهد مثل خود ما معمولاً !

فکر کنید راکی بی اعتنا به پیشنهاد ، ورزش بوکس خود در همان سطحی که بود ادامه می داد و برای “گازو” کار می کرد . فکر کنید ویل هانتینگ به همان زندگی خود ادامه داده و به دنبال نبوغش نمی رفت . فکر کنید چارلی بابیت از ارث خود می گذشت و به همان واردات خودرو اش ادامه می داد !

ایده شما هر چه که باشد اتفاق انگیزاننده باید بالاخره جایی حادث شود. اگر وجود ندارد پس حتما باید در قالب ساختار سه پرده ای وارد داستان شود .

به علاوه باید اشاره کنم که این اتفاق انگیزاننده در استاندارهای کنونی فیلمنامه نویسی باید تقریباً در بازه معینی از فیلم اتفاق بیفتد . لازم به ذکر نیست که این اتفاق باید در طول پرده اول دیده شود . در فیلم ” راکی” این اتفاق در پایان پرده اول می افتد  . با این حال کمی دیر است ! هر چند استثناهایی همیشه وجود دارد . اگر چه استودیو های هالیوود که همیشه فیلم ها را بر مبنای گیشه می سازند انتظار دارند اتفاق انگیزاننده فیلمنامه شما حداکثر تا پایان دقیقه 18 ام رخ دهد که به معنی 18 صفحه ابتدای فیلمنامه شماست .

توجه کنید که گفتم تا دقیقه 18 ام . به نظر من دقیقه 10 ام بهترین زمان برای آغاز اتفاق است . یعنی بعد از مقدمه و معرفی شخصیت . اکثراً امروزه اتفاق انگیزاننده در دقیقه 12 ام رخ می دهد . حال شاید تعجب کنید که اینهمه وسواس روی زمانبندی فیلمنامه برای چیست . شما شاید بگویید من می خواهم هنرم را نشان دهم و نمی خواهم با این گونه قید و بندها ذهن خود را اسیر کنم . بفرمایید ! شما می توانید از آن دسته نویسندگانی باشد که می خواهد بر استقلال خود پافشاری نماید !

خواه یا ناخواه ، باید آگاه باشید که مخاطب انتظار دارد ” اتفاق انگیزاننده ” جایی در بازه زمانی 10 تا 18 دقیقه ابتدایی فیلم در ساختار سه پرده ای حادث شود . این یک حقیقت آماری ساده از مخاطب عام است . آنها در تمامی عمر قبل از فیلم شما ، فیلم های زیادی دیده اند . ناخودآگاه ، اگر اتفاق انگیزاننده داستان در این بازه رخ ندهد او خسته و دلزده می شود .

به اعتقاد من اگر این اتفاق خیلی زود بیفتد ، آنهم زمانی که ما هنوز به خوبی با ” قهرمان” آشنا نشده ایم ، نمی توانیم به درستی درکی از عمق تاثیر این اتفاق بر زندگی و طبیعت اولیه قهرمان داشته باشیم . و اگر خیلی دیر اتفاق بیفتد دیگر آن شوق اولیه مخاطب را از دست خواهیم داد . وقتی که او دیگر چندان برایش مهم نیست قهرمان کیست ، و چه اتفاقی برای او می افتد . وقتی که او با نارضایتی صندلی سینما را ترک می کند و یا در بهترین حالت همان جا روی صندلی خوابش می برد !

باید بگویم ، اگر ایده ای جذاب برای یک فیلم دارید ، آن اتفاق انگیزاننده حتماً قبلاً در ذهن شما بوده است .

به عنوان مثال می توانیم بگوییم ایده اصلی فیلم راکی اینست : ” یک مرد گمنام عضو یک باشگاه مشت زنی شانسی برای مبارزه با یک قهرمان سنگین وزن جهان بدست می آورد آن هم با یک پیشنهاد ” در اینجا این ” پیشنهاد” همان اتفاق انگیزاننده است .

در سوی دیگر ایده اصلی فیلم ” ویل هانتیگ خوب” این است که “یک نابغه از جنوب بوستون مجبور می شود با گذشته تاریک خود روبرو شده و برای رهایی از دام زندگی نکبت بار ، از نبوغ خود استفاده کند ”  در اینجا نیز حادثه انگیزاننده نتیجه دستگیری اوست که او را مجبور به واکنش می کند .

ایده شما در قالب ساختار سه پرده ای ، هر چه که باشد باید مطمئن شوید که حادثه انگیزاننده به اندازه کافی واضح است . انقدر که قهرمان (و بالطبع تماشاچی) نتواند از آن بگذرد (درگیری منطق و احساس توامان)

به همه نویسندگان توصیه می کنم حادثه انگیزاننده را جایی مناسب و بین صفحات 10 تا 18 قرار داده تا بتوانید ذهن استودیو و مخاطب را در قلاب ایده خود شکار کنید .

ادامه مطلب (کلیک کنید)

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه × چهار =

Next

مقالات مرتبط