توسعه دهنده نرم افزار اوران ، ورود

ایده؛ آیا ارزشش را دارد؟

  • ایده؛ آیا ارزشش را دارد؟!
  • نظرات

آغاز نوشتن

انگیزه

منبع : scriptmag.com

مترجم : توسعه دهنده نرم افزار اِوِران

در این مقاله می خواهیم در مورد نقطه شروع فیلمنامه با هم بحث کنیم … ایده اولیه

قبلاً در مورد اینکه ایده شما تا چه حد جذاب و قوی است و معیارهای این سنجش صحبت کرده ایم . به اصطلاح قبل از آغاز نوشتن باید ببینیم آیا این ایده ارزشش را دارد ؟

آیا واقعاً ایده من ارزش زمان و تلاشی که صرف تبدیل آن به یک فیلمنامه می شود را دارد ؟

حال می خواهیم در این مورد صحبت کنیم که چگونه ایده را آنگونه بپرورانیم که توجه استدیوهای فیلمسازی را در ابتدا جلب و در نتیجه بتواند توجه مخاطب عام و خاص را توامان جلب کند .

بدین منظور باید تاکید کنم که در حال حاضر ما در مورد یک ایده تجاری صحبت می کنیم . ( مانند هر صنعتگر دیگری ، فیلمنامه نویس باید به این مهم توجه کند که صنعت سینما تلفیق هنر و تجارت است و خودمانیم : زندگی خرج دارد ! )

و این امر مستلزم رعایت همان قاعده سه پرده ای مرسوم و معمول که از قاعده کلاسیک داستان پردازی نشات گرفته ، می باشد .  اگر می خواهید یک فیلمنامه مانند ”  Source Code” بنویسید باید از این قاعده کلاسیک پیروی کنید . فیلم ” کد مبنا ” یکی از فیلمهای مورد علاقه من است که در سال 2011 تولیده شده است .

در این مقاله می خواهم ارزش گذاری را بر مبنای ساختار سه پرده ای انجام دهم .

وقتی به ایده نهایی خود رسیدید جمله معروف ذیل را به خاطر آورده و ایده خود را بر مبنای آن فرم دهید :

” یک نفر یه خواسته ای داره اونم بدجوری ! همه تلاشش رو می کنه برای رسیدن به این خواسته و البته موانعی سد راه موفقیت او خواهند بود “

این جمله الگویی ساده برای یک داستان سه پرده ای عالی می باشد .

در موردش فکر کنید :

” یک نفر ” : همان شخصیت اصلی داستان یا همان (پروتاگونیست) می باشد . همان قهرمان

” خواسته ” : همان انگیزه است

“بدجوری ” : نشان دهنده محرک و انگیزه قوی می باشد .

“تلاشش رو می کنه ” : حرکت و پیشروی داستان

“موانع بزرگ ” : موانع پیش روی قهرمان داستان در جهت نیل به هدف

و این جمله در کل شامل ساختار سه پرده ای کلاسیک نیز می باشد :

پرده اول : معرفی قهرمان

پرده دوم : کشمکش و رویارویی

پرده سوم : مشکل گشایی ( چه قهرمان به هدفش برسد چه نرسد )

و شامل تمام اجزای یک داستان کلاسیک نیز می باشد :

شخص انگیزه ، اشیا ، ضرورت ، حرکت ، کشمکش

[layerslider id=”34″]

ایده شما هر انچه که هست می تواند به بهترین نحو در این جمله جایگذاری شود . و هنگامی که اینکار را انجام دهید در حقیقت به لاگ لاین (LOGLINE) فیلمنامه خود رسیده اید . برای تمرین بهتر است داستان بعضی از فیلمها را که اخیرا دیده اید و موفق نیز بوده اند را در قالب این جمله طلایی بیاورید . به فیلم ” ” King Speech بیاندیشید به فیلم ”  The Grit” یا مجموعه ”  Toy Story” . یا کارتون ” در جستجوی نمو ” . مخصوصا به داستان انیمشن ها دقت کنید زیرا بیشتر از این قاعده پیروی می کنند .  

بیشتر نویسندگان تمایل دارند از ایده های موقعیتی استفاده کنند . مثلا ایده قرار گرفتن تمدن فضایی در برابر زمینیان . برای بقای نسل بشر این بیگانگان باید نابود شوند . با این حال باید یک شخصیت اصلی وجود داشته باشد و برای پیشبرد داستان انتخاب شود .

به فیلم ” آرماگدون ” توجه کنید . ببینید آیا می توانید شخصیت ” بروس ویلس” را وارد لاگ لاین بکنید . اگر ایده شما موقعیتی باشد به گونه ای شخصیت خود را بپرورانید و در جریان داستان کنترلش کنید که با جمله طلایی مطابقت داشته باشد . اینجاست که شما می توانید در جاده فیلمنامه نویسی قدم بگذارید .

به شخصیت اصلی داستان خود فکر کنید .

ادامه مطلب (کلیک کنید)

 

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

7 − 5 =

Next

مقالات مرتبط