- نیمه اول پرده دوم
- نظرات
آشنایی اجمالی با پرده دوم
نیمه اول پرده دوم
هر قسمت از داستان چالشهای خاص خودش را دارد. اما مطمئنا هیچکدام از این قسمتها مانند پرده دوم گیج کننده و گمراه کننده نیستند. آغاز و پایان یک فیلمنامه دشوارند، اما حداقل برای نوشتن آنها چک لیست و موارد کنترلی که حاصل تجربه نویسندگان کاربلد است وجود دارد.
اما میانه هر داستانی غالبا حاوی همان صفحات سفید مایوس کننده هستند که به راحتی پر نمیشوند. از نقطه عطف اول تا دومین نقطه عطف… گویا نویسنده کاملا تنهاست و باید کاراکتر را با چنگ و دندان تا پرده سوم رهنمون سازد. با اینحال جای خوشحالیست که اگر با دقت به ساختاری مستحکم در داستان توجه کنید، متوجه میشوید که میانه داستان نیز چک لیست خاص خودش را دارد.
چون این قسمت، تقریبا نیمی از داستان شما را در بر میگیرد، برای تسهیل نگارش فیلمنامه، ما پرده دوم را به سه بخش تقسیم میکنیم. در اولین بخش، نیمه اول پرده دوم را بررسی میکنیم که 25 درصد از فیلمنامه شما را تشکیل میدهد. اینجاست که کاراکتر، زمان و فضای کافی برای مواجهه با مشکل اصلی را بدست میآورد. در نقطه عطف اول، قهرمان مجبور میشود وارد ماجرای اصلی شود. این واکنش که از تصمیم کلیدی او ناشی میشود، واکنشهای دیگری را در پی خواهد داشت که این بخش از داستان شما را میسازد.
نیمه اول پرده دوم چیست؟
عطف اول ضربه محکمی به کاراکتر شما میزند و او را به حرکت وا میدارد. زندگی او مثل همیشه نخواهد شد و باید برای بازگرداندن تعادل کاری انجام دهد. حتی وقتی در نقطه عطف اول یک تراژدی دگرگون کننده رخ دهد (مانند مرگ پسر دوم بنجامین مارتین و سوختن مزرعه اش در فیلم میهن پرست) کاراکترها باید به طرز قابل باور و منطقی (با توجه به ژانر و ایده و تم) بیشتر و یا کمتر از آن چیزی را نشان دهند که در گذشته بوده اند؛ چه از نظر معنوی و چه از نظر مادی. (مانند مارتین که تبدیل به رهبر شبه نظامیانِ ضد ارتش بریتانیا میشود) که همین امر باعث میشود زنجیره اتفاقات (واکنش پشت واکنش) شکل بگیرد.
در این یک چهارم از داستان که منتهی به نقطه میانی داستان خواهد شد، پروتاگونیست به دنبال واکنش به حادثه کلیدی رخداده در نقطه عطف اول است. او شروع به اقدام میکند، اما تمام این اقدامات پاسخی(واکنشی) به حادثه کلیدی عطف 1 و پیامدهای آن است. او در جستجوی بازیابی تعادل از دست رفته است. میخواهد مشخص کند که قرار است بعد از این مسیر زندگی اش به کجا ختم شود. در یکی از رمانهای معروف با موضوعیت قرون وسطی، در این مرحله از داستان(نیمه اول پرده دوم)، کاراکترها از بیشاپ که قصد کشتن آنها را دارد میگریزند. در داستان راه و رسم سایهها، پروتاگونیست سالهای سال در برابر فرامین اربابش واکنشهایی را نشان میدهد. در بن هور، کاراکتر اصلی بعد از اینکه در نقطه عطف اول با بی عدالتی دستگیر و محکوم شد، به عنوان یک غلام پاروزن، مجبور به ایفای چنین نقشی در زندگی اش و واکنش به رخدادهای این دوره از زندگی میشود.
[layerslider id=”44″]
نیروهای آنتاگونیست در این بخش مدام ضربه میزنند و کاراکتر اصلی نیز باید واکنش نشان دهد. این حلقه ضربه و واکنش، بارها و بارها به روشهای مختلف ایجاد می شود تا داستان به نقطه میانی برسد. بنابراین در این بخش(نیمه اول پرده دوم) باید حداقل یک مانع بزرگ وجود داشته باشد و بارز و مشخص باشد.
مثالهایی از ادبیات:
غرور و تعصب (جین آستین):
بعد از اینکه بینگلی، جین را ترک میکند و دارسی نیز نترفیلد را ترک میکند (نقطه عطف اول)، لیزی و خواهرش چاره ای ندارند جز اینکه واکنش نشان دهند. جین به لندن میرود تا یکی از فامیلهایش را ملاقات کند و بفهمد چرا بینگلی او را ترک کرده است. لیزی در نبود آقای ویکهام، یک ملاقات خاص با دوستش شارلوت ترتیب میدهد (خانم کالینز جدید). در این حین او دوباره دیداری با آقای دارسی دارد و باید به توجهات خاص مرد نسبت به خودش واکنش نشان دهد.
زندگی فوق العاده (فرانک کاپرا):
زندگی جرج دقیقا داشت همانطوری پیش میرفت که خودش میخواست، حتی بعد از مرگ پدرش که حادثه انگیزنده داستان بود. او قصد مهاجرت داشت اما با واکنش او نسبت به تلاشهای آقای پاتر برای تعطیلی شرکت وام و مسکن، مجبور میشود در بدفورد فالز و مستقلات پدر بماند، و در نتیجه زندگی اش برای همیشه تغییر میکند. در ربع دوم داستان، شاهد تلاشهای جرج برای زندگی در بدفورد فالز هستیم. وقتی برادرش هری (کسی که قرار بود جای او را در شرکت وام و مسکن بگیرد) ازدواج میکند و شغل دیگری را بر میگزیند، او دوباره مجبور به واکنش میشود. ازدواج میکند، شرکت وام و مسکن را نجات میدهد و پارک بیلی را افتتاح میکند. تمام این واکنشها در پی تصمیم کلیدی او در عطف اول رخ میدهند تا شرکت وام و مسکن حفظ شود.