توسعه دهنده نرم افزار اوران ، ورود

نکات مهم در فلش‌بک

  • نکات مهم در فلش‌بک
  • نظرات

نکات مهم در فلش‌بک

1- باید مراقب باشیم، در صورت استفاده از فلش‌بک، یکی از کاراکترهای اصلی یا قهرمان یا آنتاگونیست، حتما باید نقشی اساسی در آن بازی کنند و یا از آن رویداد تاثیر بگیرند. مخصوصا پروتاگونیست. در غیر اینصورت این خطر وجود دارد که نیروی دراماتیک که نقش موتور پیش برنده داستان را بازی می‌کند، تضعیف شود و حس نزدیکی مخاطب با کاراکترهای اصلی تقسیم و تکه‌تکه شود. همانطور که قبلا بیان شد، فلش‌بک باید زمانی مطرح شود که چاره ای جز اجرای آن وجود ندارد. حال در صورت اجرا، اگر قرار باشد به موضوعی بپردازیم که ربطی به تنش اصلی ندارد و یا اگر دارد، ربطی به کاراکترهای اصلی نداشته باشد، احتمال زیادی وجود دارد که در حال انجام یک اشتباه باشیم. در اینصورت ما از مسیر اصلی منحرف شده ایم و هر چقدر هم که آن فلش‌بک جذاب باشد، بی ربطی آن به تنش اصلی باعث قطع رابطه مخاطب با ادامه داستان شود.

2- این مسلم است که فلش‌بک باعث قطع جریان داستان می‌شود. بنابراین، فقط زمانی مجاز به استفاده از آنها هستید که هیچ چاره ای برای مرتفع کردن نقاط ابهام یا انتقال اطلاعات ضروری نداشته باشید.

3- بهتر است از فلش‌بک، صرفا برای روشن ساختن رابطه بین کاراکترها استفاده نکنید. مثلا برای اینکه نشان دهید کاراکتر الف برادر کاراکتر ب است، نیازی به فلش‌بک نیست. این کار می‌تواند در کنش های آنها یا دیالوگی کوتاه انجام شود.

4- اگر از فلش‌بک استفاده می‌کنید، باید مطمئن شوید که این المان حتما برای کاراکترها انگیزاننده باشد. باید کاری بکنید که حتی المکان از کاراکتری که آن رویداد را قبلا تجربه کرده یا منبع موثقی برای روایت آن رویداد است به فلش‌بک منتقل شوید و پس از فلش‌بک و در انتقال به زمان حال، دوباره روی همان شخصیت متمرکز شوید. البته این الزامی‌‌ نیست اما توصیه می‌شود. چون واکنش کاراکتر در زمان حال، به آن چیزی که در گذشته رخ نموده، حیاتی است.

5- در بازگشت به گذشته، بر اساس اینکه چه تغییرات زمانی بوقوع پیوسته، گویش شخصیت‌ها، تفکرات، جایگاه، روابط و حتی حالات روانی آنها تغییر می‌کند. موقعیت ‌مکان‌ ها، وضع اقتصادی مردم، سطح دانش باید مورد توجه قرار داد. مثلا فرض کنید برای اجرای فلش‌بکی30 سال به گذشته می روید و بعد از ابزاری استفاده می‌کنید که آن زمان هنوز اختراع نشده است.

6 – فلش‌بک ها می‌توانند جریان رو به جلوی روایت را مختل کنند. یعنی با ارائه اطلاعاتی بی ربط، گره ها و پیچشهایی که در فیلمنامه ذخیره شده است را به یکباره بر باد دهند. اما چگونه می‌توان جلوی این اشتباهات را گرفت؟ اگر بخواهید از فلش‌بک استفاده کنید، ابتدا باید کاملاً مطمئن شوید که استفاده از این روش تنها راه مؤثر برای رسیدن به هدف مورد نظر است.

در فیلمنامه برگرد کاتسوری، وقتی فیلمنامه نویس می‌خواهد نشان دهد که شهر دانباد، زادگاه فراموش شده آهوبال(قهرمان داستان) است، از روش مرور تصاویر سریع ذهنی استفاده می‌کند. او  قصد دارد با نمایش تناظر بین خاطرات کودکی و کنونی آهوبال در شهر دانباد، مخاطب و قهرمان را متوجه این موضوع نماید.

7 – بررسی کنید آیا تماشاگر واقعاً تمایلی به دانستن آنچه در فلش‌بک رخ می‌دهد را دارد یا خیر و بعد این که باید بدانید چگونه داستان را پایه ریزی کنید تا استفاده از فلش‌بک، منطقی ترین گام بعدی برای پیشبرد داستان باشد. بیایید نگاهی به کازابلانکا بیندازیم. تماشاگر برای مدت زیادی از مبهم بودن گذشته ریک (بوگارت) سردرگم و کنجکاو است. آشفته شدن ریک از دیدن ایلسا(برگمن) چنان است که کنجکاوی تماشاگر بیشتر می‌شود. در اینجا به کارگیری فلش‌بک بسیار سودمند است، چون با آشکار کردن رابطه آنان در پاریس و پایان گرفتن این رابطه به صورت ناگهانی، نکات مبهم در ذهن تماشاگر برطرف شده و به او اجازه می‌دهد که در صحنه های بعدی، درگیری و کشمکش به وجود آمده میان این دو را درک کند.

8 – باید متذکر شد که امروزه فلش‌بک، یکی از کم جاذبه ترین قسمتهای فیلم برای مخاطب و تماشاچی شناخته می‌شود.

9 – اشتباه شایع در میان نویسندگان، عدم وجود درونمایه دراماتیک در قسمت جاری داستان و وجود تمامی‌‌کنش در قسمت ماضی آن و یا بالعکس است.

این کار باعث می‌شود مخاطب درگیر قسمت جاری داستان نشود. مثلا در زمان حال، کاراکتر اصلی بدون هدف به دور و اطراف سرک می‌کشد، در حالی که گذشته او حاوی حوادث متعددی از جمله قتل معشوقه اش است. فیلمنامه با خودکشی مرد بر سر مزار مقتول پایان می‌گیرد. چنین داستانی به طور قطع نیازی به فلش‌بک ندارد و اگر خط روایی داستان خطی و ساده بود، تأثیر بسیار بیشتری روی مخاطب می‌داشت.

همشهری کین مثال خوبی است برای این که بدانیم چگونه این تکنیک را به کار گیریم. در زمان حال، ما روزنامه نگاری را تعقیب می‌کنیم که به دنبال مفهوم کلمه «رزباد» می‌گردد. با این که در زمان حال هدف او واضح و مشخص است و جذابیت داستانی دارد، اما هر قسمت از فلش‌بک نیز کشمکش مخصوص به خود را دارد و ما هیچ وقت فرصت خسته شدن از داستان را پیدا نمی‌کنیم.

در سالهای اخیر فیلمنامه ای که کریستوفر مک کواری برای مظنونین همیشگی نوشت، موفقترین مثال در بکارگیری استراتژیهای پست مدرنِ روایت است. در اینجا نیز هر کدام از داستانهای گذشته و حال، حاوی روایتی مخصوص به خود هستند. پلیسی به اسم کیگان تلاش می‌کند تا حقایق انفجار کشتی را از زبان تنها بازمانده حادثه بشنود. ولی در صحنه پایانی پی می‌بریم که بیشتر اعترافاتی که در مدت صد دقیقه دیده ایم دروغ بوده است.

10 – می‌توان شروع یک فلش‌بک را در دل فلش‌بک قبلی قرار داد، اما این روش ممکن است باعث سردرگمی‌‌ تماشاگر شود. فیلمنامه پرنده  مثال خوبی برای این مورد است. آغاز فیلم در اوایل دهه پنجاه اتفاق می‌افتد، یعنی زمانی که وضعیت جسمانی و شهرت حرفه ای چارلی پارکر، نوازنده افسانه ای جاز رو به افول می‌رود. دیری نمی‌گذرد که یک فلش‌بک مخاطب را به 1945 می‌برد، یعنی هنگامی‌که چارلی در اوج شهرت قرار دارد. در آنجا یک فلش‌بک دیگر به 1936 داریم که توسط کاراکتر دوم بیان می‌شود. اما باید بدانیم که «پرنده» در اولین اکران خود مورد استهزا و تحقیر قرار می‌گیرد. برای نوازندگان جاز، درک و همذات پنداری با شخصیت اصلی کار ساده ای است ولی برای بقیه مخاطبین، بکارگیری این تکنیک، فیلم را بدون هیچ دلیلی پیچیده و نامفهوم می‌سازد.

11 – هر چه فلش بک کوتاه تر، ریسک استفاده از آن کمتر

12 – فلش بک همانند دیالوگ، توصیف صحنه، صدای خارج قاب و … ابزاری است که استفاده یا عدم استفاده از آن، باید بر اساس تجربه و با هدف ایجاد تعادل و توازن در روایت صورت پذیرد.

 ادامه مطلب …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهارده + هفت =

Next

مقالات مرتبط