- نقطه پیامد در فیلمنامه - قسمت دوم
- نظرات
ادامه از قسمت اول:
متد نمایش عذاب شماره 2: تصویر
گاهی اوقات هر چه کمتر نشان دهید بهتر است. همیشه نیازی نیست از یک مونتاژ 3 دقیقه ای برای نشان دادن عذاب احساسی کاراکترتان استفاده کنید.
استفاده از یک صحنه تاثیرگذار نیز کافی است. مهم انتقال حس کاراکتر به مخاطب است. مهم اینست که اینکار را با موفقیت انجام دهید.
روشتان هر چه میخواهد باشد. مخاطب غالبا دوست دارد احساس را خودش درک کند و نه اینکه به زور دیالوگ در سرش چیزی را فرو کنند.
در فیلم دختران بدجنس، این مهم در یک تصویر از نهار خوردن کدی در حالیکه به تنهایی داخل دستشویی سر میکند، صورت میپذیرد. همین یک تصویر، هزاران حرف را منتقل میکند. این تصویر ارجاعی است به ابتدای فیلم، زمانی که کدی برای نخستین بار وارد مدرسه میشود. آن روز او تنها و نامرئی بود، کسی به او اهمیتی نمیداد، اما بعد از عطف دوم، همه چیز بدتر شد. پس با تکرار یک تصویر خاص، فیلم به مخاطب نشان میدهد که چگونه زندگی کدی تغییر کرد و نه تنها بهتر نشد که بسیار بدتر شد.
یکی از تکنیکهای پیشرفته همین است. زمانی که در عطف دوم، تنها با یک تصویر نشان میدهید چیزی که قهرمان به خاطر آن تلاش میکرد نابود شده است. یا نابودی چیزی را نشان دهید که سمبل نیاز و خواسته قهرمان بوده است.
حالا واکنش قهرمان به آن نابودی تنها با ارائه یک تصویر میتواند به اندازه کافی تاثیرگذار باشد.
با مقایسه روشهای 1 و 2، ممکن است در داستان، ابتدا از روش مونتاژ استفاده کرده باشید، اما بعد از تکمیل این مرحله، گاهی شاید به این نتیجه برسید که یکی از تصاویر به اندازه کافی گویا و حس برانگیز است که دیگر نیازی به سایر تصاویر و در نتیجه تکنیک مونتاژ و استفاده از چند تصویر مختلف نمیباشد.
متد نمایش عذاب شماره 3: حرکتی تکراری
درگیری کاراکتر با حرکتی تکراری و الگویی، به نوعی نشاندهنده ناراحتی ذهنی است و میتوان از این روش برای نشان دادن زخم درونی او استفاده کرد.
به عنوان مثال در فیلم ترافیک، در حین عطف دوم، دختر معتاد رابرت ویکفیلد از کمپ میگریزد و به خانه نیز باز نمیگردد. برای تصویر کردن عذاب پیش رو، فیلم تنها به دیالوگ اکتفا نمیکند. و از تصویر و کنش و واکنش کاراکترها بهره میگیرد. ناامید از پیدا کردن دخترش، او مدام با ماشینش به دنبال او در شهر میگردد.
در فصل نهم سریال آناتومیخاکستری، عذاب دکتر بِیلی مثال دراماتیک خوبی برای نشان دادن تکنیک حرکات تکراری میباشد. وقتی متوجه میشود به صورت غیر مستقیم مسئول مرگ سه تن از بیمارانش میباشد، این جراح زبردست در یک لابراتوار کوچک، در انزوا به آزمایشهای دارویی میپردازد. این کار را بارها و بارها میبینیم. اما هر بار نتیجه تستها مانند قبل منفی است.
همانطور که مشاهده کردید، هیچ دیالوگی نمیتواند درد روحی او را به نمایش بگذارد، در حالیکه این روش، انتقال حس عذاب درونی او را به خوبی انجام میدهد. در خلال این صحنه، ردیف روی ردیف، نتایج منفی را میبینیم. قوی و فراموش نشدنی…
متد نمایش عذاب شماره 4: رفتار خلاف عرف قهرمان
یکی دیگر از روشهای نشان دادن عذاب قهرمان، بروز رفتارهای خلاف عرف یا خلاف پیشینه خود کاراکتر است. شما در طول پرده اول و دوم، قوانین دنیای داستان خود را پایه گذاری کرده اید. اکنون فقط با نشان دادن زیرپا گذاشتن عرف آن دنیا توسط کاراکترتان، میتوانید به عمق درماندگی و عجز یا سکون او (به صورت تصویری) اشاره کنید.
در فیلم ترافیک (نامزد جایزه اسکار)، برای نشان دادن عمق اندوه و عذاب قهرمان، فقط از یک تکنیک خاص در این مرحله استفاده نشده است. او پس از جستجوی طولانی در خیابانها، به خانه بازمیگردد و همسر دل شکستهاش را در آغوش میگیرد. شاید این صحنه برای شما به نظر بسیار عادی رسد، اما این حرکت او با توجه به درون مایه فیلم و عرف داستان تا بدین جا، حتی غیر عادی به نظر میرسد. چون در تمام مدت فیلم، زوجین یکدیگر را در تباهی دختر مقصر میدانند. اما این صحنه نشانه انتقال از فاز شماتت و نکوهش به فاز راحتی و آرامش لحظه ای است.
متد نمایش عذاب شماره 5: رفتار ناشایست قهرمان
یکی دیگر از روشهای نشان دادن عذاب قهرمان، بروز رفتارهای ناشایست کاراکتر است. شما در طول پرده اول و دوم، کاراکتر قهرمان را معرفی کرده اید و مخاطب اکنون از او انتظاراتی دارد. اما میتوانید در فاز پیامد، با نمایش رفتارهای زننده و ناشایست از قهرمان، به عمق ناراحتی، خشم و عذاب درونی او اشاره کنید.
مثلا قهرمانی را در نظر بگیرید که به عنوان یک کشیش بسیار پاک و معتمد، پس از آنکه در عمل جن گیری از دختری جوان شکست میخورد و حتی رسوایی اخلاقی به بار میآورد، از هم گسسته میشود و خرقه خود را از تن به در کرده و آواره میخانه ها میشود.
این یک رفتار ناشایست از قهرمان فیلم است. به عنوان مثال، کشیش مسیحی یا یک روحانی مسلمان و یا یک خاخام یهودی در ادیان ابراهیمی، یا یک روحانی هندو یا بودایی، یا یک روحانی زرتشتی و … برای پیروان همان ادیان، مظهر پاکی و اعتماد هستند. در نتیجه تکنیک رفتار ناشایست در فاز پیامد برای اینگونه کاراکترها، حتی بار احساسی بیشتری داشته و تکنیک انتقال عذاب راحتتر صورت میپذیرد.
حتما در واقعیت، دوستان یا خانواده خود را در وضعیتهای نامتعارف مشاهده کرده اید. زمانی که یک تنش روحی یا جسمی را تجربه کرده اند و واکنشهای عصبی از خود بروز داده اند. قهرمان فیلمها نیز میتوانند چنین باشند. در فیلم استارتِرِک، بعد از مرگ مادر، اسپاک سعی میکند مطابق غریزه ولکانی اش رفتار کند و احساساتش را سرکوب کند. او نشان میدهد که بسیار آرام است. کنترل شده و منطقی.
تمام این رفتارها برای نژاد ولکان که اسپاک نیز از همین تیره و قبیله است، کاملا عادی میباشد اما با توجه به اتفاقات پرده اول و دوم و دنیای داستان جدید، این رفتار “ظاهری” قهرمان در ابتدای امر برای مخاطب و همچنین برای دوستان او ناشایست است.
یعنی شاید عرف شخصیت بر مبنای کاراکترپردازی اولیه رعایت شده است، اما این رفتار برای سایرین، نامناسب و غیرانسانی به نظر رسد.
ادامه دارد…