توسعه دهنده نرم افزار اوران ، ورود

معرفی محیط و کاراکترها در ابتدای داستان

  • معرفی محیط و کاراکترها در ابتدای داستان
  • نظرات

معرفی محیط و کاراکترها در ابتدای داستان

تغییر ندادن ناگهانی ویژگی های کاراکتر در اواسط داستان از اهمیت زیادی برخوردار است. اما به عکس اگر این احساس به مخاطب القا شود که کاراکتر در صفحه نخست آفریده شده است، آنگاه دیگر کاراکتر خلق شده عمق کافی را برای مخاطب  نخواهد داشت و او احساس می‌کند که کاراکتر خوب پرداخته نشده و در نتیجه با کاراکتر درگیر نمی‌شود. ما برای پیش برد داستان نیازمند یکسری جزئیات از شخصیت ها،‌ترس ها،‌ درگیری ها،‌ پیش داستان،‌ عشق ها،‌ رابطه ها و تغییر نگرش ها هستیم.

ما نیازمند این هستیم که احساس کنیم زندگی کاراکتر همواره در جریان بوده و می‌باشد و این ما هستیم که در صفحه اول فیلمنامه، در جریان زندگی کاراکتر قرار می‌گیریم. کاراکتر شما باید طوری طراحی شود که برای مخاطب جذاب و پر عمق باشد.

باید دقیقا بدانید که چگونه کاراکترتان با دنیایش مطابقت دارد – مکانش کجاست و چگونه وجودش در سراسر داستان بر دنیا تاثیر می‌گذارد ( و برعکس). آیا کاراکتر شما ناجی است؟ قهرمان است؟‌ تبهکار است؟ فردی معمولی ست؟ فردی تاثیر گذار است؟ فردی سازش کار است؟‌ فردی شورشی می‌باشد؟ جنگجوست؟ عاشق است یا قربانی؟ نقش کاراکترتان را در دنیایش موشکافی کنید. ‌چرا باید نقش آفرینی کند؟ و چگونه نقش او در طول داستان تغییر می‌کند؟

برای معرفی کردن کاراکترهایتان در صفحات اولیه فیلمنامه از جذابترین روش ها استفاده کنید. چه پروتاگونیست باشد و چه آنتاگونیست. روش های فراوانی برای آغاز فیلمنامه و معرفی داستانتان به مخاطب وجود دارد، اما یکی از روش های مشهور برای این کار این است که در همان آغاز طعم اینکه پروتاگونیست قرار است در آینده چه چیزی را تجربه کند را بچشیم. برای مثال،‌ در صحنه افتتاحیه بسیاری از فیلمهای ترسناک، کاراکترهای بی اهمیتی را می‌بینیم که قربانی یک قاتل می‌شوند. قاتلی که پروتاگونیست بعدا با او روبرو خواهد شد. با انجام این کار،‌ لحن،‌ ژانر،‌ مخاطرات، ‌آنتاگونیست و درگیری شکل می‌گیرد و یک تصویر اجمالی از نقطه اوج داستان به مخاطب می‌دهد. این کار سبب می‌شود که دنیای داستان برای مخاطب روشن شود و او بلافاصله درگیر ماجرا شود. (در خصوص صحنه افتتاحیه به آموزش های مربوط به آن جلسه رجوع کنید)

در ادامه، ایده هایی را برای قضاوت کار خودتان، از نقطه نظر یک خواننده فیلمنامه با شما در میان می‌گذاریم:

۱- کاراکترها چه کسانی هستند؟

چه فیلمنامه برای یک سریال تلویزیونی باشد و یا یک فیلم سینمایی، در ۱۰ صفحه اول باید پروتاگونیست و آنتاگونیست را بشناسیم. صرف نظر از این که ژانر فیلمنامه چیست؛‌ شناساندن کاراکترها الزامی‌ست و اصلا در این مورد چانه نزنید!  بله، بجنبید! تماشاچی ها می‌خواهند بدانند که هر کاراکتر دقیقا چه کسی ست و آن ها این را همین الان می‌خواهند بدانند و نه وقت دیگری.

2-کاراکترها قصد دارند چه کار کنند و به چه چیزهایی نیاز دارند؟

برای ما  فیلمهای تلویزیونی یا سینمایی که کاراکترهای آنها در طول روز برای ساعتها هیچ کاری انجام نمی‌دهند؛ جذابیتی ندارند. ما می‌خواهیم داستان کاراکترهایی را تماشا کنیم که ویژگی منحصر به فردی داشته باشند و کار خاصی انجام دهند. آن هم برای دلایلی خاص. چون برای بدست آوردن چیزی خاص این کار را انجام می‌دهند. گاهی اوقات دلیل تغییر می‌کند و ناگهان به کار دیگری مشغول می‌شوند. اما صرف نظر از اینکه چه اتفاقی قرار است بیافتد، در ده صفحه اول، خواننده می‌خواهد بداند که کاراکترهای شما “چه می‌خواهند و چرا؟”. این مورد هم اصلا قابل چانه زدن نیست و باید حواستان جمع باشد.

3-  ما در چه زمانی قرار داریم و دقیقا کجا هستیم؟ (زمان و مکان اصلی شکل گیری داستان کجاست؟)

ما برای شناخت کاراکترهایمان، نیازی به یک پیش داستان طولانی نداریم. همچنین نیازی به مدت زمان فوق العاده زیاد برای راه اندازی آن نداریم. مخاطبین و مطبوعات بسیار باهوش هستند و فوری این مسائل را درک می‌کنند و متنفرند از این که احمق فرض شوند. بنابراین برای معرفی کاراکتر، نگاه به گذشته در داستان توصیه نمی‌شود. مخصوصا در شروع داستان. نگذارید مخاطب در زمانهای متفاوت گیج شود، و در صورتیکه چاره ای ندارید، بهتر است تفاوت چهره کاراکترها یا تغییر المانی معین در زمانهای متفاوت یا مکانهای مختلف در متن بولد شود. در مواردی که داستان خطی ست (صرف نظر از ژانر آن)‌ می توان با از پیش خبردادن درگیری که قرار است برای کاراکتر اصلی اتفاق بیافتد و در داستان های غیرخطی، بدترین وضعیت ممکنی که می‌تواند برای کاراکتر اتفاق بیافتد، به سرعت مخاطب را درگیر داستان کنیم. اما با رعایت همین اصل (مخاطب بداند دقیقا با چه کسانی ، کجا و در چه زمانی طرف است)

و اصلا و به هیچ وجه نگذارید که منتظر کاراکترها باقی بمانیم. کاراکترها و داستان باید خیلی نزدیک به هم معرفی شوند. نه اینکه اول یکی و سپس دیگری.

4- فرمت، گرامر، علائم نگارشی (نقطه گذاری ) و تلفظ چگونه است؟

همانطور که بارها گفته شده،‌ تا آنجا که ممکن است،‌  داستانتان را بخوانید تا مشکلات موجود در فرمت و …. برطرف شود. برای اینکار از نرم افزارهای ویرایشی مرتبط استفاده کنید تا خیالتان از بابت فرمت و املا کلمات راحت تر شود.

5-  آیا این ده صفحه نخست دیالوگ محور است؟

بسیاری از فیلمنامه ها دیالوگ های فراوانی دارند. و اکثر اوقات ۱۰ صفحه اول نیز همینطور. سعی کنید تا آنجا که ممکن است دیالوگ ها را کاهش دهید. مخصوصا در این ده صفحه. و در صورت استفاده، دیالوگها باید قوی، متناسب با کل داستان و تاثیرگذار باشند.

6- چرا این داستان؟

این مهمترین سوالی است که تهیه کننده ها و نماینده استدیوها حین خواندن ده صفحه نخست داستان از خود خواهند پرسید. پس قبل از هر چیز باید از خود سوال کنید: آیا من شناخت کافی از مخاطبینم دارم؟ آن ها که هستند و چرا باید داستان مرا دوست داشته باشند؟ آن ها قبل از کار من به چه داستان هایی اقبال نشان داده اند؟ داستان من چه چیز منحصر به فردی در مقایسه با دیگر کارها دارد؟

اگر به سوال های فوق تا به حال فکر نکرده اید، نمی‌توانید به سوال اصلی همه تهیه کنندگان و نمایندگان استدیوها پاسخی بدهید:

“چرا باید وقت و هزینه ام را روی این داستان سرمایه گذاری کنم؟”

هیچگاه فراموش نکنید: تهیه کننده ها می‌خواهند درآمد‌زایی کنند. این کار آنهاست. کار شما چیست؟ اینکه یک فیلمنامه فوق العاده بنویسید  با یک داستان فوق العاده در مورد کاراکترهای فوق العاده. در غیراینصورت به جایی نمی‌رسید.

 ادامه مطلب …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

19 − هفده =

Next

مقالات مرتبط