- فلش بک (قسمت دوم)
- نظرات
ادامه از قسمت قبل
زمان استفاده از فلاشبک
با اینکه ممکن است توصیه های زیادی مبنی بر عدم استفاده از فلاشبک شنیده باشید، اما اگر نکات قبلی و توصیه های زیر را در آن رعایت کنید، استفاده از آنها معقول و منطقی خواهد شد:
1- زمانی در مورد گذشته به مخاطب چیزی بگویید که مطمئن شده اید او به آینده داستان شما اهمیت میدهد. (به همین دلیل است که معمولا توصیه میکنند در دقایق ابتدایی به هیچ عنوان از فلشبک استفاده نکنید. مگر آنکه فلشبک شما به اندازه کافی محرک و انگیزنده باشد)
2- یک فلاشبک نباید باعث توقف فیلم شود، آنهم فقط جهت تفسیر و شرح یک رویداد نه چندان مهم.
3- یک فلاشبک باید باعث پیشرفت روند داستان شود. (یعنی باید به گونه ای نوشته شود، که نه تنها باعث انتقال اطلاعات شود، بلکه مخاطب احساس کند بعد از دیدن فلشبک، بیش از پیش میخواهد بداند سرنوشت کاراکتر در زمان حال چه میشود.)
4- زمانی از فلاشبک استفاده میکنیم که بدون آن، مخاطب گیج شود. دلیل و انگیزه رفتارهای کاراکتر در زمان حال را درک نکند. یک فلشبک میتواند دلیل شور و انگیزه کاراکتر در زمان حال را توضیح دهد یا یک تجربه شادکننده، شرم آور، دلهره آور یا ترسناک را به مخاطب یادآوری کند و در واقع اطلاعات مخاطب و کاراکتر از پیش داستان را هم سطح کند.
5- فرودهای داستان بهترین مکان برای بازگشت است. یعنی زمانی از داستانتان که تنش خاصی وجود ندارد. آرامشی نسبی حاکم شده است. مثل لحظه ای آرامش پس از مبارزه ای سخت. مثل زمانی که قهرمان با یک مشت محکم در رینگ بوکس ناک آوت میشود و به خاطرات گذشته رجوع میکند. زمانی که شخصیت داستانتان دارد به جلد کتابی مربوط به کودکیش نگاه میکند یا از شیشه ترن مناظر تکراری اطراف را میبیند یا حتی زمانی که دارد برای حرکت بعدی مهره شطرنج فکر میکند.
موارد منع فلاشبک
فلاشبک یکی از شیوه های عمده روایت در نگارش فیلمنامه است که با وجود شهرت زیاد از کارآیی قابل اطمینانی برخوردار نیست. بطوریکه در بیشتر کتب مرجع فیلمنامه نویسی در مورد استفاده از این روش به فیلمنامه نویسان هشدار داده شده و گزارشهای زیادی حاکی از آن است که اکثر خوانندگان فیلمنامه هالیوود در استدیوها، روی فیلمنامه هایی که از این روش استفاده کرده اند، مهر مردود میزنند. علت آن است که بسیاری از تازه کاران، داستانگویی خطی را خسته کننده و کلیشه ای میپندارند و به اصطلاح برای «ادویه دار کردن» نوشته خود، بدون در نظر گرفتن این که روایت غیرخطی برای داستان شان مناسب است یا خیر، استفاده ناشیانه ای از آنها به عمل میآورند. در نتیجه خوانندگان حرفه ای هم با یک نگاه متوجه ناشیانه بودن متن میشوند. با این همه بسیاری از فیلمنامه های کلاسیک با استفاده مناسب از فلشبک موفق بوده اند. از این رو میتوان گفت فلشبک شیوه قدرتمندی است که استفاده صحیح و مناسب از آن میتواند کمک زیادی به غنای داستان بکند.
قانون اول: برای پرهیز از رد شدن در همان صفحات ابتدایی فیلمنامه، حتی المکان سعی کنید از فلشبک، مخصوصا در صحنه افتتاحیه و ده صفحه نخست استفاده نکنید. همانطور که قبلا هم بیان شد، ابتدا باید ببینید آیا مخاطب به زمان حال داستان اهمیتی میدهد یا خیر. سپس میتوانید در صورت نیاز مبرم از فلشبک استفاده کنید. (البته گاهی در ژانر وحشت، اینکار جواب میدهد و آن به صورت جایگذاری فلشبکی کاملا ترسناک و به جهت لزوم زهرچشم موقت آنتاگونیست از مخاطب در همان آغاز داستان است.)
قانون دوم: بدترین جای ممکن برای استفاده از فلشبک، نقاط حساس داستان است. مانند صحنه افتتاحیه، صحنه پایانی، نقطه عطف اول و دوم، نقطه میانی، و نقطه اوج. باید تلاش زیادی صورت پذیرد تا مخاطب با زمان حال داستان همزاد پنداری کند و داستان برایش جذاب باشد. با این شرایط شما در اوج زمان حال میخواهید به گذشتهای برگردید که هیچ ضمانتی در جذابیت آن وجود ندارد. حتی اگر چنین جذابیتی وجود داشته باشد هم شما یک موقعیت مناسب در زمان حال را از بین بردهاید. پس هیچگاه در نقاط اساسی داستان به گذشته رجوع نکنید مگر آنکه دلیل قانع کننده ای برای خود داشته باشید.
مطابق شرح بالا، بهتر است در کلیه نقاط تنش زای داستان، ناگهان زمان حال را رها نکنیم.