- راهنماي نوشتن و شكل دادن به داستان (3)
- نظرات
راهنماي نوشتن و شكل دادن به يك داستان
قسمت سوم
به قلم : اچ. اسمارت
مترجم : سيد مصطفي احمدی – توسعه دهنده نرم افزار اوران
در این مجموعه مقالات خواهید خواند :
- مقدمه
- چگونگي آغاز داستان
- چه ميشد اگر ؟
- شخصيت پردازي
- ژانر
- زاويه ديد
- صحنه پردازي
- كشمكش
- شكل و ساختار
- رفع نواقص داستان
- انتشار داستان
- حرف آخر
قسمت سوم : چه ميشد اگر … ؟!
خوب ، اكنون تو براي آغاز پروژه جديد حاضر هستي .
داستانهاي موفق با يك فرض قبلي آغاز مي شوند – يك سوال – يك موقعيت سوال برانگيز كه به سرعت شنونده را مجذوب و فريفته ميكند .
- چه ميشود اگر يك معلم سرخانه، عاشق كارفرماي خود شود ؟ (جين اير )
- چه ميشود اگر يك پسر فقير به صورت غيرمنتظره ثروتي هنگفت به ارث برد ؟ ( آرزوهاي بزرگ )
- چه اتفاقي رخ خواهد داد اگر بيگانگان فضايي به زمين حمله كنند ؟
- چه ميشد اگر ناپلئون در جنگ واترلو پيروز ميگشت ؟
- چه ميشد اگر توطئه اي شيطاني قصد سمي كردن ذخيره آب شهر را داشت و تمام ما تبديل به زامبي هاي بي عقل ميشديم ؟
يافتن يك ” چه ميشد اگر …؟ ” به جا ، براي ساختار داستان حياتي مي باشد . اين اولين خشت براي بالا بردن اين بناست .
قاعده ژانر رومانس را در نظر بگيريد . ستون فقرات پايه اين داستانها به خوبي شناخته شده هستند . يك زن و مرد يكديگر را ملاقات ميكنند و عاشق هم مي شوند . اما اين عامل انگيزشي نيست كه خوانندگان را بارها و بارها به سوي نوول هاي رومانس ميكشاند . آنها دقيقا مي دانند در پايان داستان چه رخ خواهد داد . بعلاوه آنها كتاب را نخواهند خريد چنانچه پايان خوشي در بر نداشته باشد . آنها به دنبال داستاني در به هم پيوستن انسانهاي جذاب ،سمپاتيك و جالب هستند كه امتحان عشق را پس ميدهند . آنها بويژه به دنبال تضادها و برخوردها مابين عشاق هستند و چگونگي حل و فصل اين معضلات و موانع ميان عشاق را پيگيري ميكنند . در كلامي ديگر آنها مخصوصا به دنبال يك موقعيت ” چه ميشد اگر … ؟ ” عشقي مي گردند .
چه رخ خواهد داد اگر يك شخصيت تند و تيز و بلواگر با يك شخصيت خودسر و لجوج برخورد كند ؟ چه ميشود اگر يك دوك ثروتمند عاشق دختري شيرفروش شود ؟ چه ميشود اگر يك محافظ محيط زيست عاشق يك زمين خوار شود ؟ چه مي شود اگر يك پليس عاشق يك جنايتكار شود ؟ يا اگر بخواهيم مثالي از يك فيلم بزنيم – چه ميشود اگر يك بازيگر زن سينماي هاليوود ، عاشق صاحب كتابفروشي مهربان لندني با بازي ريچارد كرتيس در فيلم Notting Hill شود ؟
اينگونه داستانها جاي زيادي براي مانور دارند زيرا به يكباره المان ” برخورد و تضاد ” را مطرح مي كنند . چه پس زمينه مشتركي مي تواند مابين يك ستاره هاليوودي و يك صاحب كتابفروشي وجود داشته باشد ؟ آيا يك پليس نبايد زن گنگستر را دستگير كند، به جاي آنكه به وي اظهار عشق كند ؟
دو شخصيت جالب ، در تقابل و مخالفت با هم ، مي توانند تضاد و برخورد ايجاد كنند و اين امر يك پيش فرض عالي براي داستان پديد خواهد آورد .
دو فضانورد را در يك ايستگاه فضايي تصور كنيد . يك مامور مرد آمريكايي و يك دانشمند روسي ، با نامهاي تد و لاريسا . آنها از دو دنياي متفاوت مي آيند و دو کشور به ظاهر متخاصم … و حال تنها در فضا ، مشغول تعمير ايستگاه فضايي خطرناك و نامطمئني شده اند . خطر در كمين آنهاست . اكسيژن و زمان زيادي باقي نمانده است . آنها بايد براي زنده ماندن بجنگند . اما برخورد شخصيتي شديد و يك بحث و جدل ثابت و هميشگي بين آن دو وجود دارد . و اين قضيه ، كار تعمير ايستگاه فضايي را سخت و سختتر ميكند . و خطر اوج مي گيرد و اين امر داستان را اساسا جالب توجه تر ميكند .
همواره بايد يك پيش فرض خوب براي داستان در نظر گرفت و افكار فراري ” چه ميشد اگر … ؟ ” ها را ،كه ضامن حفظ جذابيت و پويايي داستان هستند شكار كرد . ديد شما ، همانند ديد يك پرنده ، بايد وسيع و جامع باشد . شما همواره بايد دوربينهاي خود را همراه داشته باشيد .
اما هميشه جاهايي هست كه شما به راحتي مي توانيد در آنها به دنبال سوژه هاي خود بگرديد .
روزنامه ها
بعضي از نويسندگان روزنامه خوانهايي حريصند و بذرهاي داستانشان را از ميان داستان هاي كوتاه روزنامه ها جمع آوري ميكنند . خبرهاي خوب به درد نمي خورند و مي دانيم كه روزنامه ها پرهستند از خبرهاي بد كه در نتيجه تقابل موقعيتهاي متضاد در برابر هم روي مي دهند و مي توانند براي شما اين سوال را ايجاد كنند كه چگونه و چرا چنين موقعيتهايي پديد مي آيند . مثلا “هنري جيمز” ايده ” The Spoils of Poynton ” را از يك مورد دادگاهي در روزنامه تايمز برداشت كرد .
تذكر : وقت زيادي را براي خواندن روزنامه نگذاريد ، آنقدر كه از نوشتن فراموشتان شود ! اين امر مي تواند به راحتي به تفريحي جايگزين تبديل شود .
تاريخ
منبع الهام يك نوول مي تواند مستندي تاريخي در مورد ملكه اليزابت اول باشد و يا نوولي در يك برهه خاص از تاريخ .
داستانهاي سنتي : افسانه ها
Pride and Prejudice از داستان سيندرلا نشات ميگیرد . همانند داستان ” جين اير ” . زن قهرمان داستان ، قلب يك مرد ثروتمند را مي ربايد ، مردي كه مي تواند پرنس CHARMING او باشد . داستانهاي قديمي لبريزند از معاني و مفاهیم و اين داستانها با الگوهاي خاصشان ، مي توانند در غالب مفاهيم دنياي امروز ، و با تعريفي مدرن تر ، تا ابد باقي بمانند . اسطوره هاي يوناني تا بوميان آمريكايي ، همه جزو مواردي هستند كه براي يك نويسنده منبع الهام خواهند بود .
نوشته هاي ساير نويسندگان
اين كار كپي برداري نيست . تنها مربوط به اين امر بديهي است كه بعضي از داستانها ، موقعيت ها ، تضادها و كشمكشهايي دارند كه به مكان و زمان خاصي محدود نيستند و هميشه ميتوان از آنها استفاده كرد . داستان West Side در واقع الهامي است از رومئو و ژوليت و شكسپير ( نويسنده رومئو و ژوليت ) نيز آن داستان را از شخص ديگري قرض گرفته بود و به نام خود ثبت كرد . داستان Clueless نيز تغيير يافته داستان Emma نوشته جين آستين مي باشد . همچنين Cruel Intentions از داستاني تحت عنوان Les Liasons Dangereuse تاثير گرفته است .
تجربيات شخصي
شرح حال نويسي حال ديگر كليشه كهنه اي شده است ، اما گاهي زندگي شخصي شما مي تواند حكم تخته شيرجه اي به سوي درياي داستان پردازي باشد .
شانس
ايده ها همه جا حضور دارند . تو فقط بايد بداني كه چگونه پيدايشان كني ، به گونه اي كه شنونده اي تيزگوش و بيننده اي تيزچشم شوي و در هر مورد به تفكر بپردازي . وقتي يك قطعه سنگ را بر ميداري و كلي خرخاكي ميبيني كه زير آن مي لولند ، به دليل انزجار و نفرت خود از آن جانداران زشت ، سنگ را روي زمين مگذار ، بلكه از خود بپرس كه در دنياي آنها چه ميگذرد . هر جايي مي تواند بستر يك ايده طلايي براي داستانت باشد . تاخير در پرواز براي نويسنده يك فرصت استثنايي است نه يك امر ناراحت كننده . به همسفران خود بنگر . تصور كن كه آنها چه شخصيتي دارند و چگونه زندگي ميكنند . براي چه به مسافرت ميروند ؟
حوادثي كه پيرامون تو رخ مي دهند مي توانند زمينه ساز پيدايش ايده داستاني باشند . با اتوبوس به يك سفر درون شهري برو و آنگاه تو چيزهايي ميبيني و يا ميشنوي . مطالبي كه ميتوانند در تخيلات تو جرقه اي آتش افروز بزنند . نظرت در مورد آن داستانهاي خانوادگي قديمي چيه كه تا حالا شنيدي ؟ برادر بابابزرگ چه كار وحشتناكي انجام داده كه بقيه فاميل هيچوقت با او حرف نمی زنند؟ چطور احساسي داشته و به چه چيزي علاقه داشته ؟ داستان او چه بوده ؟ تو بزودي خواهي يافت كه بين اين همه قطعات ايده هاي سردرگم ، به دنبال چه قطعه اي بوده اي .
پيدا كردن احتمالي جالب در مورد يك ايده بخصوص ، مثل ثبت يك سوال ساده در كتاب كوچك يك پرنده شناس آماتور در مورد پرنده اي خاص نيست . در مورد آن بنويسيد . اما به گونه اي بنويسيد كه عينا مشابه مشاهداتتان نباشد . اجازه ندهيد شرايط اوليه و واقعي آن رخداد خاص ، مثل گزارش فلان روزنامه يا فلان شايعه ، پروسه تخيل پردازي و روياپردازي شما را محدود كند . آنها تنها مصالحي خام هستند و اين شماييد كه با قوه تخيل خويشتن تصميم ميگيريد به آنها چه فرمي دهيد و نبايد به اصل رخدادها اجازه دهيد كه فرمان داستان پردازي را در دست گيرند . بايد آنقدر با آنها ور برويد تا مطمئن شويد كه به حدی قوي و استوار هستند تا بتوانند چون ستونهايي محکم ، بناي داستان شما را حفظ كنند . سوالات زير را از خود بپرسيد :
- اين ايده واقعا همان ايده اي است كه مرا به خود جذب ميكند ؟
- اين ايده استوار و قابل تكيه مي باشد ؟
- آيا در قلب داستان رخدادي مهم براي شخصيتها رخ ميدهد ؟
- آيا سوال دراماتيك بحث برانگيزي در اين بين وجود دارد ؟
- در پايان ، آيا اين ايده پتانسيل لازم براي رسيدن به تزكيه و جوابي قانع كننده را داراست ؟
بگذاريد اين سوالها را در قسمت بعد و با جزئيات بیشتر بررسي كنيم .