توسعه دهنده نرم افزار اوران ، ورود

خلاصه نویسی در فیلمنامه ممنوع!

  • خلاصه نویسی توصیفات صحنه درست است؟
  • نظرات

خلاصه نویسی در توصیفات فیلمنامه … ممنوع!!

یک ضعف رایج میان داستان سرایان، فیلمنامه نویسان و رمان نویس ها و همچنین بازاریاب ها و شو من ها ، تمایل آنها به خلاصه نویسی و موجز گویی نابجا است.

وقتی داستانی را می نویسید و یا آن را شفاهی روایت می کنید، شما عملا در حال خلق یک فیلم سینمایی در ذهن مخاطب و شنوندگان خود هستید. در حالیکه زندگی کاراکترها و واکنش هایشان را می شنوند و یا می خوانند، تصویری ذهنی از چهره کاراکترهایتان، محیط پیرامونی و فضایی که در آن بسر می برند و کارهایی که انجام می دهند می سازند.

هر چه این تصاویر ذهنی شفاف تر باشد، داستان گیراتر و جذاب تر خواهد شد.

این به آن معناست که هر چه بیشتر عناصر داخل صحنه و کاراکترها و کنش هایشان را با جزئیات بیشتر شرح دهید، برای خواننده و یا شنونده داستان، مشاهده تصویر ذهنی داستان شما آسانتر خواهد شد. و هر چه این امر سهل تر باشد، مسلما مخاطب از نظر احساسی بیشتر جذب  داستان خواهد شد.

مقدمات داستان خود را در نظر بگیرید. باید قهرمان داستان را معرفی کنید که چگونه با مسائل روزمره خود مشغول است، و سپس دچار مشکل می شود و درگیری با این مشکل و معضلات آن حس همدلی مخاطب را با وی بر می انگیزد. چگونه می توان مقدمات پیرامونی، کاراکتر و کنش ها و واکنش ها را قابل تمیز و گویا طرح کرد؟

[layerslider id=”34″]

بیایید فرض کنیم می خواهید نشان دهید قهرمان داستان با شرایط سختی دست و پنجه نرم می کند . پس در آغاز معرفی او چنین می نویسید : ” مریم یک مادر مطلقه است که به تازگی اوضاع مالی اش بسیار خراب شده است. “

اگر فیلمنامه نویس هستید و متن شما اینگونه آغاز می شود، همین حالا هم اصل مهم فیلمنامه نویسی را نادیده گرفته اید. هیچگاه به خواننده فیلمنامه چیزی نگویید که تماشاگر فیلم روی پرده نخواهد دید. شما مجاز هستید فقط از طریق کنش، توصیف صحنه و دیالوگ هر آن چه در ذهن دارید را بیان کنید. حتی مفاهیم عمیق ذهنی را .

اما حتی اگر شما یک رمان نویس باشید، یا یک سخنران و یا یک بازاریاب هم این جمله شروع خوبی برای معرفی نیست. بله ، شما به مخاطب یک وصف بسیار کلی از کاراکتر می دهید که امکان دارد کمی هم حس همدلی بوجود آورد اما تصویری که باید همانند یک فیلم در ذهن مخاطب به حرکت درآید، بسیار مبهم و نا واضح خواهد بود. چون معرفی کاراکتر با یک موجزگویی و خلاصه نویسی افراطی همراه است.

(البته توجه داشته باشید که مثلا در مورد معرفی یک کاراکتر در توصیفات، نوع کاراکتر هم اهمیت دارد. گاهی واقعا نیازی نیست فلان کاراکتر فرعی و یا فلان تیپ را با جزئیات شرح داد. حتی برای کاراکترهای اصلی نیز شرح جزئیات اضافه مسلما اشتباه است . در مقاله بعد که موضوعی متضاد با این مقاله دارد، در این مورد بیشتر بحث خواهیم کرد)

اما حالا بیایید کاراکتر را به نوعی دیگر معرفی کنیم :

” مریم با پوشش حوله حمام، در آشپزخانه آپارتمان یک تختخوابه اش نشسته و روی میز آشپزخانه پر شده از نامه های باز نشده . در همان حین که دو دختر خردسالش یک قطعه از پیتزا را با هم می خورند، او نا امیدانه به یک‌یک قبض ها نگاه می کند و رقم آخرین قبض سبب می شود آهی بلند کشیده و قبض را به گوشه ای پرتاب کند و سرش را روی میز بگذارد. “

آیا حس همدلی بیشتری با او پیدا نکرده اید؟ آیا برای او بیشتر متاسف نشده اید؟ آیا برایش بیشتر نگران نشدید؟ آیا اکنون به او بیشتر اهمیت نمی دهید؟

هر چه این نوع توصیفات (توصیفاتی که توسط ذهن، از متن به تصویر قابل ترجمه باشند) جزئی تر و روشن تر و واضح تر پرتره ای از زندگی قهرمانتان ترسیم کنند، (حتی اگر سطح زندگی و محیط پیرامون او با زندگی مخاطب تفاوت کلان داشته باشد) ، قهرمان شما جهانی تر خواهد بود. اما هر چه کلی گویی در مورد او بیشتر شود، اهمیت او نزد مخاطب کمتر خواهد شد.

این قسمت از فیلمنامه ” مریخی ” از درو گودارد را در نظر بگیرید. فیلتر هوای ورودی سفینه فضانوردی به نام مارک واتنی نشت می کند و به دلیل اختلاف فشار، فیلتر ورودی به همراه مایک که درون فیلتر است از سفینه جدا شده و در فضا سرگردان می شود.

داخلی/خارجی – فیلتر هوای سفینه – شب

با صدایی وحشتناک، فیلتر هوا به کناره تپه ای برخورد می کند و بدن مارک به شدت به دیواره داخلی فیلتر کوبیده می شود. ماسک شیشه ای لباسش خرد می شود. فیلتر در سراشیبی تپه ، پایین و بالا می پرد و به سمت عمق دره سقوط می کند. مایک مانند یک عروسک در ماشین لباس شویی روشن ، به این سو و آنسوی داخل فیلتر پرتاب می شود و برخوردهای مکرر دارد.

فیلتر 15 متر دیگر به همین منوال روی زمین مریخ می چرخد.

سپس می ایستد.

داخلی – فیلتر هوای سفینه – شب

نفس نفس زدنهای های وحشت زده – صدای زنگ گوش

مارک تلاش می کند هوشیار باقی بماند. سرش خونریزی دارد.

از پنجره فیلتر نگاهی می اندازد. و تازه متوجه سقوط خود می شود. ذرات تجهیزات نابود شده در فضا پراکنده شده اند

پییییییسسسسسسسس (صدای نشت هوا)

مارک خون روی شیشه ماسک را پاک می کند، روی زانوانش می چرخد . تلاش می کند از لباسش بیرون بزند. زخمهایش را چک می کند. او زنده است.

پییییییسسسسسسسس (صدای نشت هوا)

فیلتر بر اثر اصابت ضربات مکرر، نشت می کند.

درو گودارد می توانست به سادگی اینگونه بنویسد : ” فیلتر حاوی مارک بر اثر اشکالی در فضا پرتاب می شود و هنگامی که به زمین برخورد می کند، او صدای نشت هوا را می شنود.” حال متوجه می شوید که چگونه چنین مختصر گویی و خلاصه نویسی ممکن است بار احساسی حادثه انگیزنده یک فیلمنامه را از بین ببرد.

مشکل این موجزگویی آنست که ما تصویری روشن و واضح نمی بینیم. فقط یک کلیت را داریم.

هر چه توصیف شما واضح تر و روشن تر و با جزئیات بیشتر باشد، قدرت نویسندگی و تاثیر شما روی مخاطب بیشتر خواهد بود .

اما باید دقت کنید که این موجز گویی بجا باشد. مطمئنا این صحنه از فیلم مریخی، حتی اگر موجز گویی می شد، باز هم توسط کارگردان و سایرین با همین جزئیات به تصویر در می آمد. اما قضیه فقط ساخت فیلم نیست. گاهی فیلمنامه نویس مجبور است خواننده ای را که قبل از کارگردان فیلمنامه او را می خواند تحت تاثیر قرار دهد. باید او را با خود همراه کند. پس توصیه everun.ir اینست که مخصوصا در نقاط عطف  و به طور کلی نقاط اصلی فیلمنامه، در توصیفات صحنه جزئیات بیشتری را وارد متن کنید. همچنین در توصیف کاراکترهای اصلی و قهرمان و ضدقهرمان. جزئیاتی که به هیچ عنوان اضافه نباشند بلکه بر جذابیت های داستان افزوده و خواننده را متمایل به ورق زدن کنند.  

با اینحال قبل از هر گونه تحلیل این مقاله و تصمیم برای تغییر سبک نگارشی، حتما مقاله بعدی را نیز مطالعه کنید. و سپس با جمع بندی دو مقاله، سبک نگارشی درست و مطابق با سیستم کاری و فکری خودتان را انتخاب کنید.

ادامه مطلب – مطالعه مقالات فیلمنامه نویسی (کلیک کنید)

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 × 5 =

Next

مقالات مرتبط