- تیپ و تفاوت میان تیپ و کلیشه
- نظرات
تفاوت میان تیپ و کلیشه
5- تیپ
تيپ نمونه اي از انواع شخصيتهايي است كه با حرفه و روحيه اي مشترك به صورت فراگير در جامعه وجود دارند.
تيپ سازي در درام چندان جايي در فرايند خلق ندارد. زيرا فيلمنامه نويس به سهولت قادر است تيپهاي خود را از پيرامونش انتخاب و در اثرش لحاظ كند. به عنوان مثال:
تيپ يك قهوه چي، يك پاسبان، يك معلم، يك مادر، يك دانش آموز…. و بسیاری ديگر از اين دست، پيرامون هر نويسنده اي وجود دارند.
براي درك و شناخت صحيح رفتار، عادات و آداب زندگي تيپها، بايد ميان آنها زندگي كرد و با مشاهده اي دقيق جزئيات رفتاري آنان را به خاطر سپرد، آن گاه در فيلمنامه به كار گرفت.
گاه نيز ضرورتي احساس نمي شود كه ميان تيپها رفته و اقدام به رفتار سنجي نمود، چرا كه تجربه ساليان فيلمنامه نويس خود فراتر از هر گونه مشاهده، عمل مي كند، اما توصيه ما به شما اين است كه اگر درصدد خلق تيپ هستيد. بايد شرایطي جهت مراوده با تيپ مورد نظر و تحقيق و تفحص در مورد آن، فراهم آوريد
مثال زير مفهوم تیپ را روشن مي سازد.
يك: پيرمردي، نالان و دردمند، عصازنان(به روال هر روز) به پارك مي رود.
دو: پيرمردي در حاليكه دچار پوكي استخوان و داراي آسم مختصري است ، هر روز با شادماني در پارك مي دود.
در مورد اول با يك تيپ و در مورد دوم با يك كاراكتر مواجهايد . درمورد دوم پيرمردي را مي بينيم كه يك وجه او پيري و وجه دومش، اميدواري و نشاط و سرزندگي است. . این کاراکتر میتواند پروتاگونیست، آنتاگونیست، یکی از کاراکترهای اصلی یا کاراکتری فرعی باشد.
دو وجه متضاد ياد شده از پيرمرد، كاراكتري بر جاي مي نهد كه تک وجهی نيست.
به همين ترتيب اگراين وجوه را به سه يا چهار افزايش دهيد با كاراكتري پيچيده تر مواجه ميشويد كه فاصله بعيدي با تيپ دارد.
اما تیپ تنها یک بعد دارد. تنها جهت پر کردن فضای داستان و تامین نیازهای کاراکترهای اصلی و فرعی بکار میرود.
به عنوان مثال کاراکتر آژان در فیلم مادر را میتوان یک تیپ در نظر گرفت.
تفاوت بین تیپ و کلیشه
برجسته کردن شخصیتهای فرعی و بی اهمیت به سادگی میتواند شما را در کلیشهها غرق کند. هرچند تلاش برای منحصر به فرد کردن هر شخصیت ستودنی ست اما استفاده از کلیشهها خیر. مشکلات متعددی برای استفاده کردن از کلیشهها برای شخصیتهای فرعی وجود دارد که به شرح ذیل میباشند.
1- آنها منحصربه فرد نیستند. ممکن است فکر کنید با داشتن یک پیرمرد بداخلاق یا یک پسر دست و پاچلفتی که همیشه تقصیرات به گردن اوست دنیای فیلمنامه نویسی را متحول کرده اید، اما در اشتباه هستید. مخاطبین این قبیل کلیشهها را بارها دیده اند، بنابراین در منحصر کردن شخصیتها شکست میخوردید.
2- شاید اهانت آمیز باشند. بگذارید اینگونه فرض کنیم که شخصیتهای فیلمنامه دو نفر یهودی باشند. آنها باهم دوست نیستند و هیچ رابطه خانوادگی ندارند و در قسمتهای جداگانه ای از فیلمنامه ظاهر میشوند. تصور کنید که هر دو خصوصیتهای مشابه کلیشه ای مردان یهودی داستانها از قبیل حرص زیاد برای پول را دارند. اینگونه کاراکترها خطر ناموفق شدن فیلمنامه را زیاد میکنند. چون ممکن است در ذهن استودیو اهانت را تداعی کنند.
3- آنها میتوانند حواس پرت کن باشند. میتوانید تمام تلاشتان را در ارتقا درام و کشمکش داستان انجام دهید، اما اگر تمرکز مخاطبین بواسطه یک مرد هندی کوچک بامزه که صاحب یک فروشگاه زنجیره ای ست از دست برود، به مشکل برخواهید خورد.
4- آنها محدودیت زا هستند. شخصیتهای کلیشه ای فقط به عنوان خوراک کمدی استفاده میشوند، ولی حتی در آن ژانر نیز خطر کنار ماندن فیلم وجود دارد.
با دلایل فوق کاملا مشخص است که چرا فهمیدن تفاوت بین گونه شخصیت(تیپ) و کلیشه اهمیت دارد. یک کلیشه عمدتا نمایشی منفی از یک طبقه، جنسیت، نژاد و.. میباشد. یک گونه شخصیت میتواند یک پدر یا مادر نگران باشد که فرزند تازه متولد شده دارد. یا یک کارآموز که اعتماد به نفس زیادی دارد. تفاوت اینجاست که گونه شخصیت، تلاشی برای پیشنهاد دسته ای از مردم که تماما دارای ویژگیهای شخصیتی مشابه هستند نمیکند، اما کلیشه این کار را انجام میدهد.